یادداشت نفیس
1403/5/24
داستان با تولد ۸۰ سالگی لیدی ال شروع میشه و صحبت هایی در مورد تخریب عمارتی به اسم کلاه فرنگی به میان میاد که لیدی ال برای حفظ آن از رازهای جوانیش پرده برمیداره و شما را مهمان زندگیش میکنه . رومن گاری آرمان را به عنوان آنارشیست جوانی که همه زندگی اش را وقف اهداف و اعتقاداتش کرده و آنت عاشقی را نشان میده که فقط می خواهد زندگی آرامی در کنار آرمان داشته باشه . در تقابل این دو ، به خوبی دیدگاه های دو طرف مطرح میشه و گاهی شعارهای آنارشیستی را به سخره می گیره و منفعل بودن آنارشیست را در زندگی شخصی اش تو صورتمون میکوبه ، که فرد از عهده ی خودش و اطرافیانش برنمیاد ولی می خواهد جهان را درست کنه. آنت با تصمیم های آنی و خود خواسته مسیر زندگیش را ترسیم میکنه و به نظر خودش بهترین راه را میره که البته بعضی از کارها و رفتارهایش از نظر اخلاقی توجیه پذیر نیست و انتهای داستان هم خیلی غیر قابل پیش بینی عمل میکنه که مطمئنم حسابی تعجب می کنید . در کل با خواندنش سفر به دنیایی متفاوت را تجربه می کنید . دیدن تصمیم و موقعیت های غیر عادی در داستان و غرق شدن در خطوط کتاب اوج هنرمندی نویسنده را نشان میده . البته گاهی توضیح زیاد در باب هنر و اسامی هنرمندان مختلف روند را کند میکنه ولی در کل کتابی خوش خوانه . نکته ی آخر اینکه یک سری تصمیم ها و اتفاقات به نظرم از نظر اخلاقی یا شاید با مذهب ما منافات داره و اگر به اصول و قواعدی معتقد باشید ، یکسری اتفاق ها براتون قابل درک نیست .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.