یادداشت رعنا
1404/6/30 - 16:55
(گاهی انسان نمیداند مسیرش کجا میرود، تا وقتیکه به انتهای آن میرسد.) خاطرات یک گیشا کتابیه که واقعا منو جذب خودش کرد. داستان سایوری از بچگی تا رسیدنش به جایگاه یکی از معروفترین گیشاها، پر از اتفاقهای تلخ و در عین حال جذابه، فضای کتاب انقدر خوب تصویر شده که آدم حس میکنه وسط کوچههای کیوتو داره زندگی میکنه و همه اتفاقات رو با چشم خودش می بینه. ولی چیزی که منو عصبی کرد این بود که همه این ماجراها بین یه دختر خیلی کمسنوسال و مردهای 50سال به بالا اتفاق میافته و عادی بودنش برای مردم واقعا آزاردهنده بود. همین تضاد بین زیبایی و ظرافت دنیای گیشاها با واقعیت تلخ پشتش باعث شد کتاب برام جالب و در عین حال غم انگیز باشه. نیم نمره بخاطر این کم کردم که هم خیلی زیادی طولانی شد و هم اواسط کتاب حوصله سربر شده بود ولی واقعا ارزش خواندن رو داشت😍
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.