یادداشت محمد خزائی
1400/11/17
این سومین کتابی است که از شرمن الکسی میخوانم. البته اگر دقیقتر بگویم، دومین است. اولین چیزی که از الکسی خواندم، داستان کوتاهی در یک مجموعه برگزیده بود، بعد هم «رقص های جنگ» و حالا «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت». راستش را بخواهید، من شیفته شرمن الکسی شدم. واقعا عالی است! قلمش یک دشت تلخ است که در میانهاش رودخانه شکرین طنز جاری است و البته که همه چیز در تعادل است. تلخی زندگی سرخپوستها در این داستان کاملا به تصویر کشیده شده بدون آنکه خواننده آزار ببیند یا احساس کند در حال شنیدن یک مرثیه تلخ است؛ بلکه به عکس گویا دارد یک ملودی شاد سرخپوستی می شنوید با ترانه ای غم انگیز. رویهای دقیقا برعکس نویسندگان سادیستی ایرانی که برای روایت یک داستان تلخ از هر ابزاری برای شکنجه خواننده استفاده میکنند. در نهایت فکر میکنم توصیه به خواندن این کتاب کار دشواری نیست، هرکسی از آن لذت خواهد برد و چیزهایی جدید یاد خواهد گرفت.
17
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.