یادداشت مهسا کرامتی

موز وحشی
        فضای داستان در برزیل زادگاه نویسنده اتفاق میفته، و روایت ها هم غالبا دردناک و نزدیک به واقعیتند. این کتاب در مورد "گاریمپو" یعنی: دهکده هایی که در اطراف آن معدن به وجود می آمد و "گاریم پیروها" : یعنی جویندگان الماس بود. [با تشکر از واژه نامه کتاب که من تازه بعد از تموم کردنش پیداش کردم]. در این کتاب زندگی آدم هایی بی رحم، طماع و خطرناک روایت میشه. ولی خب با این همه آدم های خوب هم وجود دارن. تعابیر، تعابیری دلنشین، دوست داشتنی و در مواردی بغل کردنی بود حتی! داستان، داستان روانی بود. ترجمه، ترجمه خوبی بود، بهتر میشد اگر مترجم در پانوشت کتاب در مورد بعضی کلمه ها و اصطلاحات توضیحاتی ارائه میداد. کتاب پایان درست درمونی داشت و این مسئله ایه که برای من خیلی مهمه! داستان از نیمه به بعد (برای من، شاید چون قبلا مقداری از آن را ناتمام خوانده بودم) کشش خوبی داشت. بعضی قسمت ها دوست داشتنی و قابل لمس و در بعضی دیگر تعجب برانگیز ولی قابل درک بود. نمی دونم چرا ولی تا حالا بعد از خوندن ۲ تا کتاب از این نویسنده  با این همه تفاوت در داستان هاشون ولی انگار همیشه یه سری شخصیت ثابت با سرنوشت های مشابه توی داستان هاش پیدا میشه، شخصیت هایی تنها، درمانده، دوست داشتنی، مهربان و در نهایت از دست رفتنی...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.