یادداشت تامیلا
1404/1/1
چقدر نوشتن نظر در باره ی این کتاب سخته! کتاب با فهمیدن بیماری سرطان پوست جولیوس، یک روان درمانگر ماهر شروع میشه، ولی برعکس خیلی از کتاب هایی که اینجوری شروع میشه، مانور کتاب روی این موضوع نیست؛ بلکه وقتی یکم جلوتر می ریم کتاب، زندگی شوپنهاور رو قطره قطره بهمون تزریق می کنه(تا بیشتر قدر جذابیتشو بدونیم!) و از طرفی شاهد جلسات گروه درمانی به سرپرستی جولیوس می شیم که مشکلات اعضاش، حول محور ارتباطات انسانی می گذره. و از جایی که شوپنهاور وارد داستان میشه، کتاب اونقدری جذابه که نمی تونید بذاریدش روی زمین. راستش ابتدای کتاب تا نیمه هاش هرچی جلوتر می رفت، بیشتر مجذوب شوپنهاور و نبوغش قرار می گرفتم ولی آخر کتاب، انگار جوری نوشته شده بود که علاقه رو تعدیل کنه!! نقطه ی قوت اصلی این کتاب به نظرم، نظم فصل هاش بود که باعث شده بود با اینکه شخصیت ها و داستان های زیادی وجود داره، خواننده گیج نشه و صد البته نقل قول هایی از شوپنهاور که آخر هر فصل آورده شده بود و همه شون و بلااسثنا هایلایت کردم(کلا از اونجور کتاباییه که قابلیت هایلایت شدن زیادی داره😅). قلم اروین یالوم خیلی پخته و عالیه و از اونجایی که خودش هم روان درمانگره، توی توضیف جلسات گروه درمانی خیلی خوب عمل کرده. دو نکته ی اصلی درباره ی این کتاب برای من این بود که: از اون کتابایی بود که می خوای کم کم بخونیش تا تموم نشه و واقعا مغزتو قلقلک می داد و باعث می شد فکر کنی( حتی بعد از تموم شدن کتاب هم ذهنم مشغولشه). درباره ی محتواش، نتیجه ای که نویسنده گرفت و جوری که آخرای کتاب داشت پیش می رفت برام شوکه کننده بود و یکجورایی، مخالف با مسیری بود که کتاب از اول طی کرده بود. مینِ نویسنده که آخرای داستان کار گذاشته بود، خیلی تاثیرگذار بود و واقعا خوب عمل کرد. ترجمه خیلی عالی بود و واقعا راضی بودم. این کتاب و دوست داشتم، ولی نه به شکل معمولی و عادی. یکجور دوست داشتنی که ادم نسبت به کسی که چیز خوب یا دید جدیدی رو بهش یاد داده حس می کنه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.