یادداشت علی عقیلی نسب
1403/4/22
2.0
2
بسم الله الرحمن الرحیم در سال شصت و نه، هنگامی که آزادسازی اُسراء ایرانی آغاز شده بود، دعوتنامهی یک مهمانی به دست سرهنگ سمرقندی میرسد که تنها زمان آن مشخص است: چهارم آبان_ سالروز سقوط خرمشهر_. اندکی قبل از روز موعود کسی آدرس را به همسر سرهنگ میدهد. وقتی سرهنگ وارد خانهای که به آن دعوت شده میشود، خون زیادی روی مُبل میبیند... ضیافت به صرف گلوگه جزو قدیمیترین آثار نویسنده است و کتابهایی که پیش از آن نوشته شده بودند اکنون به صورت مستقل چاپ نمیشوند. این کتاب در سال ۷۸ نوشته و در سال ۸۰ منتشر میشود. داستان در مورد کسی است که در ابتدای جنگ اسیر شده و در اثر آن آسیب روانی شدیدی دیده. اکنون که به تهران بازگشته دنبال انتقام از کسانی است که پیش از اسارتش در حقش نامردی کرده بودند. قیصری در صدد خلق یک رمان معمایی_جنایی بوده که ارتباط عمیقی با جنگ داشته باشد. اصل ایده، فارق از تمام ایرادات_ در آن سالها و حتی الان کمنظیر است. با گذشت بیست و پنج سال از نوشته شدن این کتاب، هنوز در مسئله جنگ به اندازه کافی داستان نوشته نشده. کسی برایم نقل کرده بود که یکی از نویسندگان خارجی وقتی به ایران آمده بود گفت اگر یکی از اتفاقاتی که در کشور شما افتاده_انقلاب، جنگ، کودتا، تصرف کشور و..._ در کشور ما اتفاق افتاده بود، سالها بر اساس آنها داستان مینوشتیم(نقل به مضمون) موضوع جنگ، آن هم جنگی هشت ساله_ برای غناء ادبیات کشور ایده کمی نیست، متاسفانه درست از آن استفاده نمیکنیم. قیصری از معدود کسانی است که از این ایده در داستانهای مختلف استفاده کرده. نقاط قوت کتاب: _خوشخوان بودن: البته به خودی خود این مسئله را نقطه قوت یا ضعف نمیدانم. ولی اگر این مسئله نبود احتمالا رغبت کمتری به خواندن این کتاب و دیگر آثار قیصری داشتم. _ابهام کافی برای یک داستان معمایی، به جز در پایان کتاب. _توانایی بالای مونولوگ و دیالوگنویسی. بیشتر کتاب حالت بازجویی دارد و برای همین شخصیتها مونولوگهای طولانی میگویند. نقاط ضعف: _پایان مبهم: چنان که اشاره کردم، پایان کتاب ابهام ناصحیح داشت. نمیشود شما ۹۰ صفحه پیگیر ماجرای یک قتل باشید و در پایان و بعد از نتیجهگیری مخاطبتان را بگذارید به حال خودش که آیا نتیجهگیری درست بوده یا نه. خصوصا اینکه به اندازه کافی راهنمایی نشده و اینکه اشارههای پایان کتاب ذهنیت میسازد ولی دلیلی نمیدهد. _توصیفات ضعیف: صفحه هشتاد و هشتاد و یک کتاب، توصیفی هست از بازی رولت روسی یکی از شخصیتها. اگر این صحنه درست توصیف و پردازش شده بود میتوانست مخاطب را بیشتر درگیر احساسات شخصیتها کند و یک شاهکار توصیفی خلق کند. اما چنین نشده و این صحنه نصفهنیمه و با جملات یکخطی به حال خود رها شده. نمونههای این صحنهها کم نیستند ولی این مورد بروز بیشتری داشت. _شخصیتپردازی ناقص: در داستانی که توصیفات نقش اصلی را بازی نمیکنند و همه چیز حول محور شخصیتها و صحبتهای آنها میگذرد، نقص در شخصیتپردازی اساسیترین اشکال داستان است و بیشترین ضربه را به آن وارد کرده. برخی کنشهای شخصیتها، خصوصا شخصیت سرهنگ فرحان بسیار غریب و متناقضنما است. نتیجه آن هم ضعف کلی داستان، خصوصا پایانبندی آن است. کتاب به خودی خود و از جهت داستانی ارزش خواندن ندارد. ولی اگر دغدغه داستان_ نه روایت_ جنگی دارید یا علاقهمند به آثار مجید قیصری هستید، خواندن این کتاب خالی از لطف نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.