یادداشت محدثه ز

محدثه ز

محدثه ز

2 روز پیش

        ☆ پنج ستاره که شک دارم طلاییه یا نقره‌ای ☆

این اولین تجربه‌ی من از اشمیت‌خوانی بود و اون‌قدر دل‌چسب بود که ترغیبم کرد سراغ بقیه‌ی نمایشنامه‌هاش هم برم.

داستان در مورد مردی به نام ژیل ئه که فراموشی گرفته و با همسرش لیزا به خونه‌ش برمی‌گرده تا با بازسازی خاطراتش در محیط، خاطراتش زودتر برگرده.
اما خیلی زود ژیل به همه‌چیز شک می‌کنه چون حرفای لیزا پر از تناقضه!
آیا اصلا لیزا همسرشه؟ اگر همسرشه چیزهایی که در مورد ژیل می‌گه واقعیته یا چیزی که آرزو داره شوهرش باشه؟

داستان کتاب و پلات توئیست‌های کوچیکش رو واقعا دوست داشتم، طنز تلخی که در توصیف یه رابطه‌ی عاشقانه داشت رو باهمه‌ی وجود لمس کردم. یه جاهایی جمله‌هاش تلنگر بود. من به خوندن نمایشنامه عادت ندارم برای همین به نظرم ریتم کتاب خیلی تند بود اما بعدا که بهش فکر کردم دیدم می‌تونست یه رمان ۳۰۰ صفحه‌ای باشه اما اون مفهوم تو ۳۰۰ صفحه یه جورایی رقیق می‌شد و حتی شاید گم می‌شد! برای همین خیلی راضیم ازش که تو ۸۰ صفحه مختصر و مفید دو سه تا پلات توئیست تمیز درآورده بود.

بخش‌‌های زیادی از کتاب رو علامت زدم، اما دوست داشتم این تیکه رو آخر ریویوم بذارم:
"عقل‌گرایی عاشقانه اینه: تا وقتی که اوهام عاشقانه‌مون ادامه داره همدیگه رو دوست داریم، همین که تموم شد همدیگه رو ترک می‌کنیم. به محض این‌که در برابر شخصیت واقعی قرار گرفتیم و نه اونی که در رویامون بود از هم جدا می‌شیم."
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.