بریدههای کتاب sotoode yaraly sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 73 _اگه تو شرایط دیگهای بودیم این ضربه میتونست خیلی دردناک باشه +بدون شک مردن هم فواید خودش رو داره. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 48 دنیا همین است و هرچه بخواهد بشود میشود. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 47 علاقه شدید آلن به مسائل روز دنیا به این معنا نبود که او تمایلی به عوض کردن اوضاع جهان داشت. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 25 پدر یولیوس هنگامی که سعی کرده بود گوسالهای را از مرداب نجات دهد در مرداب خفه شده بود. یولیوس از بابت این یکی اتفاق هم سوگوار بود چون علاقه زیادی به آن گوساله داشت. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 50 اگه همیشه در مورد چیزای کوچیک نگران باشیم، احتمال از دست دادن چیزای بزرگ زیاد میشه. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 47 سر و صدا به این معنی بود که تنها نیست، مهم نبود کجا باشد. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 45 والاس دوست نداشت ناراحت باشد. پس آن حس را پایین کشید و آن را داخل یک جعبه گذاشت و در جعبه را قفل کرد. 0 0
بریدههای کتاب sotoode yaraly sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 73 _اگه تو شرایط دیگهای بودیم این ضربه میتونست خیلی دردناک باشه +بدون شک مردن هم فواید خودش رو داره. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 48 دنیا همین است و هرچه بخواهد بشود میشود. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 47 علاقه شدید آلن به مسائل روز دنیا به این معنا نبود که او تمایلی به عوض کردن اوضاع جهان داشت. 0 0 sotoode yaraly دیروز پیرمرد صدساله ای که از پنجره بیرون رفت و ناپدید شد (رمان) یوناس یوناسون 3.8 47 صفحۀ 25 پدر یولیوس هنگامی که سعی کرده بود گوسالهای را از مرداب نجات دهد در مرداب خفه شده بود. یولیوس از بابت این یکی اتفاق هم سوگوار بود چون علاقه زیادی به آن گوساله داشت. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 50 اگه همیشه در مورد چیزای کوچیک نگران باشیم، احتمال از دست دادن چیزای بزرگ زیاد میشه. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 47 سر و صدا به این معنی بود که تنها نیست، مهم نبود کجا باشد. 0 0 sotoode yaraly 2 روز پیش زیرِ درِ زمزمه گر تی.جی کلون 4.5 1 صفحۀ 45 والاس دوست نداشت ناراحت باشد. پس آن حس را پایین کشید و آن را داخل یک جعبه گذاشت و در جعبه را قفل کرد. 0 0