بریدههای کتاب Nargol Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 287 آرزوها مثل پيراهن هاى ويترين فروشگاه ها هستند؛ به نظر زيبا میرسند، ولى گاهى اندازه ات نيستند. بعضى بيش ازحد كوچكند و برخى بيش ازحد بزرگ. خوشبختانه مادرم به من خياطى ياد داد و حالا آرزوهايم هم میتوانند اندازه ام شوند؛ دقيقأ عين پيراهن ها 0 0 Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 301 جبران اشتباهات مثل برآورده شدن تمام آرزو ها است که هر کسی واقعا به آن دست نمی یابد. 0 0 Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 314 مردم فراموش کرده اند زیبایی های نهان در کاستی را ببینند. 0 0 Nargol 1403/12/13 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 117 ولی تلخ ترین خاطرات و بدترین افسوس ها به جای اینکه با گذشت زمان نمایان شوند، بیشتر در اعماق وجود انسان دفن می شوند. 0 0 Nargol 1403/12/13 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 161 اعتماد قرض گرفتنی نیست، اگر آن را از کسی بگیری نمیتوانی دوباره پسش بدهی. 0 0 Nargol 1403/12/11 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 52 نمی توانی به لبه ی پرتگاه نزدیک بشوی بدون اینکه ته دره را ببینی. 0 0 Nargol 1403/12/10 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 9 ولی کلمات در میان جعبه های قشنگ و روبان زده از دهان بیرون نمی آیند و نمی توانید آنچه را گفته اید پس بگیرید. 0 0 Nargol 1403/11/10 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 252 صفحۀ 282 "شاید بهتر باشه به جای این که یک عمر با اشتباه زندگی کنی، فقط یک روز درست زندگی کنی و خوشحال باشی." 0 0 Nargol 1403/11/2 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 153 صفحۀ 147 حقیقت این است که گاهی این فکر مانند برق از ذهن من می گذرد که "آیا من آن زمان دیوانه نبودم؟ آیا تمام این مدت را جایی در تيمارستانی نگذرانده ام؟ چه بسا هنوز هم اسیر تیمارستانم، و شاید این ها همه اوهام بود و هنوز نیز هست..." 0 1 Nargol 1403/11/2 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 153 صفحۀ 20 با این حال به همه ی مقدسات سوگند می خورم که آن روز که روی قله ی شلانگنبرگ بودیم، روی همان تیغه ای که همه برای تماشا با آن بالا می روند، اگر به من گفته بود "خودتان را فرو اندازید"،بی درنگ خود را به دره انداخته بودم، آن هم با لذت. 0 1 Nargol 1403/11/2 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 252 صفحۀ 95 حیف که زندگی به ما اجازه نمیدهد وقتی به زمان بیشتری نیاز داریم، آن را مانند یک ساعت کوک کنیم. 0 1
بریدههای کتاب Nargol Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 287 آرزوها مثل پيراهن هاى ويترين فروشگاه ها هستند؛ به نظر زيبا میرسند، ولى گاهى اندازه ات نيستند. بعضى بيش ازحد كوچكند و برخى بيش ازحد بزرگ. خوشبختانه مادرم به من خياطى ياد داد و حالا آرزوهايم هم میتوانند اندازه ام شوند؛ دقيقأ عين پيراهن ها 0 0 Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 301 جبران اشتباهات مثل برآورده شدن تمام آرزو ها است که هر کسی واقعا به آن دست نمی یابد. 0 0 Nargol 1403/12/16 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 314 مردم فراموش کرده اند زیبایی های نهان در کاستی را ببینند. 0 0 Nargol 1403/12/13 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 117 ولی تلخ ترین خاطرات و بدترین افسوس ها به جای اینکه با گذشت زمان نمایان شوند، بیشتر در اعماق وجود انسان دفن می شوند. 0 0 Nargol 1403/12/13 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 161 اعتماد قرض گرفتنی نیست، اگر آن را از کسی بگیری نمیتوانی دوباره پسش بدهی. 0 0 Nargol 1403/12/11 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 52 نمی توانی به لبه ی پرتگاه نزدیک بشوی بدون اینکه ته دره را ببینی. 0 0 Nargol 1403/12/10 سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 37 صفحۀ 9 ولی کلمات در میان جعبه های قشنگ و روبان زده از دهان بیرون نمی آیند و نمی توانید آنچه را گفته اید پس بگیرید. 0 0 Nargol 1403/11/10 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 252 صفحۀ 282 "شاید بهتر باشه به جای این که یک عمر با اشتباه زندگی کنی، فقط یک روز درست زندگی کنی و خوشحال باشی." 0 0 Nargol 1403/11/2 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 153 صفحۀ 147 حقیقت این است که گاهی این فکر مانند برق از ذهن من می گذرد که "آیا من آن زمان دیوانه نبودم؟ آیا تمام این مدت را جایی در تيمارستانی نگذرانده ام؟ چه بسا هنوز هم اسیر تیمارستانم، و شاید این ها همه اوهام بود و هنوز نیز هست..." 0 1 Nargol 1403/11/2 قمارباز فیودور داستایفسکی 3.9 153 صفحۀ 20 با این حال به همه ی مقدسات سوگند می خورم که آن روز که روی قله ی شلانگنبرگ بودیم، روی همان تیغه ای که همه برای تماشا با آن بالا می روند، اگر به من گفته بود "خودتان را فرو اندازید"،بی درنگ خود را به دره انداخته بودم، آن هم با لذت. 0 1 Nargol 1403/11/2 هر دو در نهایت می میرند آدام سیلورا 4.1 252 صفحۀ 95 حیف که زندگی به ما اجازه نمیدهد وقتی به زمان بیشتری نیاز داریم، آن را مانند یک ساعت کوک کنیم. 0 1