بریده‌های کتاب 𝔑ℭ

قلبی که تنها مایه غرور من ، و یگانه سرچشمه همه چیز است . سرچشمه نیرو ، شادابی ، نیز همه شوربختی ها هم . هر آن دانشی که من دارم برای هر کس دیگر هم آموختنی است . ولی قلبم مال خودم تنهاست .

گاهی ما فکر می‌کنیم که مردم بلیت های بخت آزمایی هستن ، به وجود اومدن که به احمقانه ترین رویاهای ما تحقق ببخشن.

فصل ها در چرخه ای مداوم جریان دارند . زندگی نیز زمستان های سختی را پشت سر می گذارد . اما از پسِ هر زمستان ، بهاری است .

این سو و آن سو هم اتفاقات بد دیگری رخ می دهد ، چیز های وحشتناک و احمقانه ای که آنقدر عجیب است که نمیتوان برایشان گریه کرد و آن قدر حقیقی است که نمیتوان به آنها خندید.

اهل بیت را باید آن چنان که بودند شناخت و عمل خود را با آنان تطبیق کرد ، نه اینکه سیره آنان را با رفتار خود تطبیق دهیم و برای توجیه تصمیم های خود به ناحق از سیره آنان نام ببریم .

نیمه شب ها توی آشیانه تیر اندازی ام اصلا احساس تنهایی نمی کردم ، اما به طور مکرر در مهمانی های شلوغ احساس تنهایی بهم دست می داد .