بریده‌های کتاب Queen of Loneliness

اتفاق فقط یک بار میوفته

بعضی وقت ها فقط حرف دله که ارزش داره بهش گوش کنی

ارزو چیز ارزشمندیه

راستش همه کمی دیوانه اند .....

بانو پینکرتون نگاه کردن بهتون لذت بخشه

بانو پینکرتون اهل راک ترتل کو من نمیتونم دست از فکر کردن بهت بردارم سعی کردم ولی فایده ای نداشت. از لحظه ای که با اون لباس قرمز دیدمت گرفتارم کردی نمیدونم چیکار کنم؛ جز اینکه از همه ی مهارت هام استفاده کنم و با هیپنوتیزم برت گردونم

بانو پینکرتون من هم نمیتونم دست از فکر کردن بهت بردارم

کم رو یا مغرور جذاب با آزار دهنده کاترین داشت عاشقش میشد عاشقش می شد. عاشقش می شد.

من نمیتونم با پادشاه رقابت کنم. با مردی که بهم شغل داده و وقتی میتونست جایی برای موندن بهم نده و داد. رقابت نمی کنم. نمیخوام کارت رو از چیزی که هست، سخت تر کنم. پادشاه مرد خوبیه مطمئنم هر کاری از دستش بربیاد میکنه تا شوهر خوبی برات باشه💔

لحظه ابراز عشق سنگ بنایی که ازدواج خوب روی اون بنا میشه عاشق از جون گذشته نباید با عجله خرابش کنه حتی اگر پادشاه باشه....

شرم آوره ماری آن منظورت اینه که جست چشمش دنبال جهیزیه و مقام منه؟ اوپهم وقتی دلش رو حسابی برده م؟💘 ظاهرا جست از او خوشش می‌آمد حسش مثل کاترین واقعی و صادقانه بود حتی سربسته به او فهمانده بود که برای ماندن در سرزمین دل ها فقط یک کاترین برایش کافی است

ولی انگار داری برای دیدن دوباره ش ثانیه شماری میکنی و موقع حرف زدن راجع بهش مثل وقت هایی که حسابی سر حالی صورتت گل میندازه و لبخند میزنی که... مادرت هر دو تای اینها رو برات قدغن میکنه

_ولی واقعاً داشتم به این فکر میکردم که تو طوری درباره ی دلقک حرف می زنی که انگار... انگار داری درباره ی یه تیکه کیک شکلاتی درست و حسابی صحبت می کنی..... +کاترین گفت:«اون کیک نیست»