بریده‌های کتاب سجاد علی پور

سجاد علی پور

سجاد علی پور

14 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

سپهر آزادی چیست و کجاست؟ سپهر آزادی آنجایی است که شما نیازمند کار کردن نباشید؛ اگر برای زندگی کار نمی‌کنید پس چگونه زندگی می‌کنید؟ بردگان برای شما کار می‌کنند! در عالم یونان[باستان] فقط برده دارها به سپهر آزادی تعلق داشتند! چون کار نمی‌کردند و فقط برده دار ها بودند که می‌توانستند درباره سرنوشت سیاسی و سرنوشت خود تصمیم بگیرند؛ به مجموعه ای که می‌توانست بنشیند و در درباره سرنوشت تصمیم بگیرد «پولیس» می‌گفتند و فقط اعضای این مجموعه بودند که انسان تلقی می‌شدند و بقیه انسان به حساب نمی آمدند؛ بنابراین انسانیت انسان قائم به عضویت او در «پولیس» بود. در عوالم مختلف تاریخی از جمله غرب مدرن و نیز در جهان اسلام اینطور نیست؛ یعنی آدمی از هنگام تولد انسان تلقی می‌شود و دارای حقوق انسانی است مثلا شما به هنگام تولد به صرف انسان بودن، دارای حقوقی هستید، تفاوتی ندارد که ثروتمندید،برده اید، غیر برده اید و...، انسان اید اما در یونان باستان، فقط اعضای پولیس، انسان تلقی می‌شدند.

1

سجاد علی پور

سجاد علی پور

15 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 18

برخی از رمان نویسان، به قول یکی از فيلسوفان معاصر، «فرد» آمده اند یعنی تکرار پذیر نیستند؛ در جامعه ی انسانی، افراد_در مقیاسی کلان_ به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که تکرار پذیرند و آنان که فردند؛ آن‌ها یک بار می آیند و برای همیشه می‌مانند. در یک تلقی کلی (در روانشناسی مدرن) هر انسانی منحصر به فرد و خاص است. شخصیت، امری مربوط به یک فرد است و دیگر تکرار نمی شود، این موضوع در کلیت ماجرا درست است. در مفهوم روانشناختی شخصیت، هر انسانی یک شخصیت دارد و شخصیت هیچ دو نفری، یکی نیست؛ نکته ای را در مورد شخصیت‌های فردی بگویم: در مفهوم روانشناختی هر شخص برای خودش و منحصر به فرد است؛ در یک مقیاس کلان شخصیت بسیاری از آدم‌ها شبیه به هم و در یک افق اند و می‌توان گفت نمونه‌هایی از تعبیر «فردِ منتشر» هستند، گویی یک نفر به کثرت منتشر شده است اما در عین حال بعضی از افراد هستند که شخصیت‌هایشان، ذیل «فردِ منتشر» قرار نمی گیرد این‌ها خاص هستند، فرد آمده‌اند و فرد می‌مانند؛ ظهور آن‌ها ظهوری فردی است و فرد آمدنشان، آن‌ها را ماندگار کرده است. بعضی از افرادی که ما درباره آن‌ها حرف می‌زنیم، خوب یا بد، خوشمان بیاید یا نیاید، آن‌ها را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم، «فرد» آمده اند؛ یعنی آمده اند و در حوزه فردی، منشأ اثر شده و رفته اند، «فردِ منتشر» نیستند، در یک افق، با بقیه اشتراکات زیادی ندارند‌‌؛ گر چه افق بقیه را به خوبی و بهتر از آن ها روایت و ماندگار کرده اند‌؛ از ویژگی های این افراد است که روایتی را که یک جامعه و افق تاریخی در آن سهیم است، بسیار عالی روایت کنند اگر چه خود آن ها خیلی به آن افق تعلق ندارند؛ یکی از این افرادبالزاک است.

0

سجاد علی پور

سجاد علی پور

15 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

بنابراین اگر قصد داشته باشیم که دربارۀ جامعۀ سرمایه داری نقش پول، سفته بازی، بانک مدرن و تمام چیزهایی که امروز به آن‌ها مبتلا و در این جامعه اسیر آن هستیم سخن بگوییم، باید در مورد سیطره سرمایه داری، سرمایه مالی، رانت خواری و سیطره ی دوز و کلک های مناسبات اقتصادی،(که انبوهی از آدم ها را ورشکست، فقیر و بینوا می‌کند) سیطره ی توزیع ناعادلانه ی ثروت و تمام چیزهایی که از آن رنج می‌بریم نیز صحبت کنیم؛ تمام این موضوعات در فضای زندگی بالزاک وجود دارند، او در سال‌های ۱۸۴۰ - ۱۸۳۰ در یک رمان، پیش از آن که اندیشه های «مارکس» به منصهٔ ظهور برسد، درباره ی این موضوعات صحبت و در مقام یک رئالیست، توانسته به وضوح مكانيزم عمل جامعه سرمایه داری را بشناسد و این کار بزرگی است؛ او یک متفکر یا اقتصاددان یا فیلسوف نیست، او یک داستان نویس ژرف اندیشِ رئالیست است و در مقام یک داستان نویس رئالیست آنچنان توانسته مکانیزم عمل نظام سرمایه داری را بشناسد و در قالب داستان بیان کند که «انگلس» می‌گوید: «من آن قدر که از کارهای بالزاک بهره برده ام از اطلاعات اقتصادی استفاده نکردم»

0