بریده‌های کتاب پَری

اما حتی هیولا ها هم نمی‌توانند بدون قلبی که در سینه‌شان می‌تپد، زندگی کنند. قلب جایی همین جاهاست. شاید هیچکس در زندگی‌اش هیچوقت به‌ آن‌ اجازه نداده که بداند که قدردانِ تپیدن اوست.

یادت باشد لیلی، تو با ترک اون موقعیت تصمیم درستی گرفتی. اصلا به خاطر کارت احساس پشیمونی نکن. فقط باید به خودت افتخار کنی.

جالب است که چگونه ، وقتی نوجوانی، فکر میکنی تنها فرد بی تجربه و عصبی روی کره ی زمین هستی. فکر میکنی تقریبا هر نوجوان دیگری بهتر از تو به مفهوم زندگی پی برده است، اما اصلا این طور نیست. هردو ترسیده بودیم. و شیفته ی همدیگر. و عاشق.

این کاریه که پونزده دقیقه میتونه با یه آدم بکنه. میتونه یه آدم رو نابود کنه. میتونه نجاتش بده.

وقتی ما جای کسی که یک نفرو دوست داره،نیستیم، راحته بگیم که اگه کسی این جوری با من رفتار کنه دیگه نمیتونم بهش علاقه داشته باشم.

هر اتفاقی کمی از ظرفیتت رو از بین می‌بره. هر تصمیمی برای موندن، رفتن بعدی رو به همون اندازه سخت تر میکنه.

حتا نیازی نیست حرفی بزنم. نگاهمون به هم قفل شده و پر از حرفه. یه دنیا بیشتر از هر حقیقت محضی که از لبامون خارج شه..؛