بریدههای کتاب امید مژده گو امید مژده گو 2 روز پیش کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 26 خانه از عکسهاش پُر بود: از آنجا که شیوهی عکسهای فوری رسم نبود، او به گرفتن «پُز» و نگاه داشتن «پُز» هاش رغبت یافته بود؛ همه چیز برایش دستاویزی بود برای معلق داشتن ژستهاش، برای بی جنبش ماندن در حالتی زیبا، برای سنگ شدن؛ او شیفتهی این لحظههای کوتاه جاودانگی بود که در آن، تندیس خودش میگردید. 0 15 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 560 و حتی اگر قبول کنیم که بهشت وجود داشت، به چه درد او میخورد؟ او خیابانهای ورشو را به تمام معرفت بهشت یهودی ترجیح میداد. 0 0 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 531 1 0 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 527 "وقتی پیامبر گفت "آنها مرا از یاد بردهاند، چشمه آب حیات را، و برای خود آبانبار ساختهاند، آبانبارهایی شکسته (ارمیا 2:13)" منظورش همین بود، بدون تورات هستی پایداری وجود نخواهد داشت." 0 0 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 19 بیچاره آن-ماری: اگر به حال ِ منفعل میبود، متهمش میکردند سربار است؛ اگر به حال ِ فعال میبود، بر او بدگمان میشدند که میخواهد بر خانه ریاست کند. برای پرهیز کردن از نخستین دامچاله، به همهی شهامتش نیاز داشت؛ برای پرهیز کردن از دامچالهی دوم، به همهی فروتنیاش. 0 18 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 15 شارل (پدر) از روی بیتفاوتی یا از سر آزرم، روا داشته بود که آنها را (بچهها را) به کیش کاتولیک بار آورند. لوئیز (مادر) هرچند بی دین بود، آنها را از راه بیزاری از پروتستانگری دیندار گردانْد. 0 1 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 13 غرور منفیاش و خودخواهی سر باز زدنش او را در کام خود فرو بردند. هیچ کسی را نمیدید، زیرا مغرورتر از آن بود که حسرت جای نخست را بخورد و خودپسندتر از آنکه به جای دوم رضا بدهد. 0 1 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 11 1 0 امید مژده گو 1404/6/13 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 417 "آنهایی که در مغاک میافتند دیگر برنمیگردند." 0 0 امید مژده گو 1404/6/13 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 385 "قطعا از خدا هم نمیترسم. اصلا کی میگه خدایی هست؟ گلوی مردی را فشار بده، و کارش تمومه." 0 0 امید مژده گو 1404/6/11 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 360 دنبال دختر، که جلوی او تند راه میرفت، میدوید. ناگهان حکم تلمود را به یاد آورد: «راه رفتن پشت سر شیر بهتر از راه رفتن پشت سر زن است...» 0 0 امید مژده گو 1404/6/9 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 167 فقط فرانسویاناند که مطابق با شرایط میتوانند همزمان حرافترین یا تودارترین مردمان جهان باشند. 0 0 امید مژده گو 1404/6/7 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 94 پولین، به لطف شما، اگر خداوند امید آخر دلم را بر باد ندهد،گذشتهام را فراموش خواهم کرد و به آینده امید خواهم بست. گذشته تنها چیزی است که خداوند نمیتواند عوضش کند و عشق نمیتواند تسلایش دهد. آینده از آنِ خداست و حال از آنِ ما، اما گذشته به عدم تعلق دارد. 0 3 امید مژده گو 1404/6/7 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 78 شجاعت یکی از بزرگترین شیوههای مردان برای دلبری از زنان است. آیا بهخاطر ضعفمان است که همیشه به تکیهگاه نیاز داریم؟ چون نمیتوانیم خودمان کاری بکنیم؟ بنابراین اگر هم چیزی علیه کنت هوراس گفته شد، تنها خاطرهای که در ذهنم باقی ماند خاطرهی این دو شکار بود که خودم شاهد یکی از آنها بودم. با این حال وقتی به خونسردی هراس انگیزی میاندیشیدم که پل جانش را به آن مدیون بود، وحشت وجودم را فرا میگرفت. در این دل چندین مبارزهی هولناک شکل گرفته بود تا اراده بتواند تپشهایش را سرکوب کند و لابد حریقی طولانی مدت این روح را بلعیده بود که شرارهاش سراسر خاکستر شده و گدازهاش به یخ تغییر ماهیت داده بود. 0 0 امید مژده گو 1404/6/6 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 53 اشکها رازگو هستند و لبخندها رازنگهدار. لبخند حجابی است که دل برای دروغ گفتن پشتش پنهان میشود. 0 17
بریدههای کتاب امید مژده گو امید مژده گو 2 روز پیش کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 26 خانه از عکسهاش پُر بود: از آنجا که شیوهی عکسهای فوری رسم نبود، او به گرفتن «پُز» و نگاه داشتن «پُز» هاش رغبت یافته بود؛ همه چیز برایش دستاویزی بود برای معلق داشتن ژستهاش، برای بی جنبش ماندن در حالتی زیبا، برای سنگ شدن؛ او شیفتهی این لحظههای کوتاه جاودانگی بود که در آن، تندیس خودش میگردید. 0 15 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 560 و حتی اگر قبول کنیم که بهشت وجود داشت، به چه درد او میخورد؟ او خیابانهای ورشو را به تمام معرفت بهشت یهودی ترجیح میداد. 0 0 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 531 1 0 امید مژده گو 7 روز پیش خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 527 "وقتی پیامبر گفت "آنها مرا از یاد بردهاند، چشمه آب حیات را، و برای خود آبانبار ساختهاند، آبانبارهایی شکسته (ارمیا 2:13)" منظورش همین بود، بدون تورات هستی پایداری وجود نخواهد داشت." 0 0 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 19 بیچاره آن-ماری: اگر به حال ِ منفعل میبود، متهمش میکردند سربار است؛ اگر به حال ِ فعال میبود، بر او بدگمان میشدند که میخواهد بر خانه ریاست کند. برای پرهیز کردن از نخستین دامچاله، به همهی شهامتش نیاز داشت؛ برای پرهیز کردن از دامچالهی دوم، به همهی فروتنیاش. 0 18 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 15 شارل (پدر) از روی بیتفاوتی یا از سر آزرم، روا داشته بود که آنها را (بچهها را) به کیش کاتولیک بار آورند. لوئیز (مادر) هرچند بی دین بود، آنها را از راه بیزاری از پروتستانگری دیندار گردانْد. 0 1 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 13 غرور منفیاش و خودخواهی سر باز زدنش او را در کام خود فرو بردند. هیچ کسی را نمیدید، زیرا مغرورتر از آن بود که حسرت جای نخست را بخورد و خودپسندتر از آنکه به جای دوم رضا بدهد. 0 1 امید مژده گو 1404/6/16 کلمات ژان پل سارتر 3.3 2 صفحۀ 11 1 0 امید مژده گو 1404/6/13 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 417 "آنهایی که در مغاک میافتند دیگر برنمیگردند." 0 0 امید مژده گو 1404/6/13 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 385 "قطعا از خدا هم نمیترسم. اصلا کی میگه خدایی هست؟ گلوی مردی را فشار بده، و کارش تمومه." 0 0 امید مژده گو 1404/6/11 خانواده موسکات آیزاک بشویس سینگر 4.3 5 صفحۀ 360 دنبال دختر، که جلوی او تند راه میرفت، میدوید. ناگهان حکم تلمود را به یاد آورد: «راه رفتن پشت سر شیر بهتر از راه رفتن پشت سر زن است...» 0 0 امید مژده گو 1404/6/9 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 167 فقط فرانسویاناند که مطابق با شرایط میتوانند همزمان حرافترین یا تودارترین مردمان جهان باشند. 0 0 امید مژده گو 1404/6/7 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 94 پولین، به لطف شما، اگر خداوند امید آخر دلم را بر باد ندهد،گذشتهام را فراموش خواهم کرد و به آینده امید خواهم بست. گذشته تنها چیزی است که خداوند نمیتواند عوضش کند و عشق نمیتواند تسلایش دهد. آینده از آنِ خداست و حال از آنِ ما، اما گذشته به عدم تعلق دارد. 0 3 امید مژده گو 1404/6/7 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 78 شجاعت یکی از بزرگترین شیوههای مردان برای دلبری از زنان است. آیا بهخاطر ضعفمان است که همیشه به تکیهگاه نیاز داریم؟ چون نمیتوانیم خودمان کاری بکنیم؟ بنابراین اگر هم چیزی علیه کنت هوراس گفته شد، تنها خاطرهای که در ذهنم باقی ماند خاطرهی این دو شکار بود که خودم شاهد یکی از آنها بودم. با این حال وقتی به خونسردی هراس انگیزی میاندیشیدم که پل جانش را به آن مدیون بود، وحشت وجودم را فرا میگرفت. در این دل چندین مبارزهی هولناک شکل گرفته بود تا اراده بتواند تپشهایش را سرکوب کند و لابد حریقی طولانی مدت این روح را بلعیده بود که شرارهاش سراسر خاکستر شده و گدازهاش به یخ تغییر ماهیت داده بود. 0 0 امید مژده گو 1404/6/6 پولین آلکساندر دوما 4.0 6 صفحۀ 53 اشکها رازگو هستند و لبخندها رازنگهدار. لبخند حجابی است که دل برای دروغ گفتن پشتش پنهان میشود. 0 17