بریدههای کتاب ملیکا عرب ملیکا عرب 1404/1/31 - 19:41 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 91 صفحۀ 190 السا به یاد می آورد مامان بزرگ همیشه می گفت:« بهترین قصه ها نه کاملا واقعی ان و نه سر تاپا ساختگی.» منظورش از چیزهای مشخصی که بهشان می گفت «حقایق به چالش کشیده شده» همین بود. برای مامان بزرگ این طور نبود که همه چیز کاملا سیاه یا سفید، این وری یا آن وری، باشد. قصه های مامان بزرگ هم زمان صددر صد واقعی بودند و نبودند. 0 2 ملیکا عرب 1404/1/31 - 19:34 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 91 صفحۀ 221 و وقتی کسی کنارت هست تا با او حرف بزنی، حالا راجع به هر موضوعی، امکان اینکه از سایه ها بترسی کمتر می شود. 0 34
بریدههای کتاب ملیکا عرب ملیکا عرب 1404/1/31 - 19:41 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 91 صفحۀ 190 السا به یاد می آورد مامان بزرگ همیشه می گفت:« بهترین قصه ها نه کاملا واقعی ان و نه سر تاپا ساختگی.» منظورش از چیزهای مشخصی که بهشان می گفت «حقایق به چالش کشیده شده» همین بود. برای مامان بزرگ این طور نبود که همه چیز کاملا سیاه یا سفید، این وری یا آن وری، باشد. قصه های مامان بزرگ هم زمان صددر صد واقعی بودند و نبودند. 0 2 ملیکا عرب 1404/1/31 - 19:34 مادربزرگ سلام رساند و گفت متاسف است فردریک بکمن 4.1 91 صفحۀ 221 و وقتی کسی کنارت هست تا با او حرف بزنی، حالا راجع به هر موضوعی، امکان اینکه از سایه ها بترسی کمتر می شود. 0 34