بریدههای کتاب مَحیْآ؛ مَحیْآ؛ 16 ساعت پیش ارثیه هاثورن جنیفر لین بارنز 4.4 56 صفحۀ 10 0 5 مَحیْآ؛ 1404/3/19 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 126 گفت: آدم باید پلهارا خراب کند تا راه برگشتن نداشته باشد. این حرفها مثل درس است، ما باید از بر کنیم. 0 25 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 125 روشن دلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بی دخالت غیر ، برای مردم این مملکت کاری کرد. 0 10 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 111 0 8 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 107 1 5 مَحیْآ؛ 1404/3/15 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 78 گفت آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده،هی به این دنیا میآید تا او را پیدا کند. فراغ میکشد و انتظار میکشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر میتواند ولش کند؟ 2 39 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 74 عشق از این بسیار کرده است و کند خرقه با زنار کرده است و کند 1 7 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 74 آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق میورزم. 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/12 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 77 خواهر سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی،بدان که در این دنیا هیچکس خم نمیشود دست ترا بگیرد بلندت کند . سعی کن خودت پا شوی. 0 4 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 67 «فکرش را میکنم میبینم همه ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباب بازیهایمان دل خوش کرده ایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از میگیرند، یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچه هایمان ،مادر هایمان، فلسفه هایمان....مذهبمان...» 0 15 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 65 0 11 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 65 خانم فاطمه غمگین گفت:«آدم را قلیانی میکنند ،تریاکی میکنند، بس که به آدم سخت میگیرند. زن داداش اگر میتوانی نکش. اعتیاد بد چیزی است.» 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 63 آدم نباید در این دنیا خودش را به چیزی دل بسته کند تا وقتی از دستش رفت غصه بخورد... 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 48 دست هایی در کار است که نمیگذارد. یامیخواهد ما از درون بپوسیم و از بین برویم و یا میخواهد به همین وضع فعلی نگاهمان دارد. 0 5 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 48 اگر آدم تنها بخواهد، میتواند خودش را از تنهایی دربیاورد. 0 9 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 38 0 4 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 29 0 3 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 15 0 1 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 14 0 1 مَحیْآ؛ 1403/11/2 سریر شیشه ای؛ تاج نیمه شب (بخش دوم) جلد 2 سارا جی. ماس 4.6 2 صفحۀ 47 سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت ! 0 17
بریدههای کتاب مَحیْآ؛ مَحیْآ؛ 16 ساعت پیش ارثیه هاثورن جنیفر لین بارنز 4.4 56 صفحۀ 10 0 5 مَحیْآ؛ 1404/3/19 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 126 گفت: آدم باید پلهارا خراب کند تا راه برگشتن نداشته باشد. این حرفها مثل درس است، ما باید از بر کنیم. 0 25 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 125 روشن دلی لازم است تا بتوان با روشنفکری و بی دخالت غیر ، برای مردم این مملکت کاری کرد. 0 10 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 111 0 8 مَحیْآ؛ 1404/3/16 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 107 1 5 مَحیْآ؛ 1404/3/15 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 78 گفت آدم با کسی در زندگیهای قبلی دمخور بوده، بعد از او جدا شده،هی به این دنیا میآید تا او را پیدا کند. فراغ میکشد و انتظار میکشد، وقتی پیدایش کرد و شناختش مگر میتواند ولش کند؟ 2 39 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 74 عشق از این بسیار کرده است و کند خرقه با زنار کرده است و کند 1 7 مَحیْآ؛ 1404/3/13 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 74 آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند. باید بتواند چیزی را تغییر بدهد. حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق میورزم. 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/12 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 77 خواهر سعی کن روی پای خودت بایستی. اگر افتادی،بدان که در این دنیا هیچکس خم نمیشود دست ترا بگیرد بلندت کند . سعی کن خودت پا شوی. 0 4 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 67 «فکرش را میکنم میبینم همه ما در تمام عمرمان بچه هایی هستیم که به اسباب بازیهایمان دل خوش کرده ایم و وای به روزی که دلخوشیهایمان را از میگیرند، یا نمیگذارند به دلخوشیهایمان برسیم. بچه هایمان ،مادر هایمان، فلسفه هایمان....مذهبمان...» 0 15 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 65 0 11 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 65 خانم فاطمه غمگین گفت:«آدم را قلیانی میکنند ،تریاکی میکنند، بس که به آدم سخت میگیرند. زن داداش اگر میتوانی نکش. اعتیاد بد چیزی است.» 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 63 آدم نباید در این دنیا خودش را به چیزی دل بسته کند تا وقتی از دستش رفت غصه بخورد... 0 7 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 48 دست هایی در کار است که نمیگذارد. یامیخواهد ما از درون بپوسیم و از بین برویم و یا میخواهد به همین وضع فعلی نگاهمان دارد. 0 5 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 48 اگر آدم تنها بخواهد، میتواند خودش را از تنهایی دربیاورد. 0 9 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 38 0 4 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 29 0 3 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 15 0 1 مَحیْآ؛ 1404/3/11 سووشون سیمین دانشور 4.1 255 صفحۀ 14 0 1 مَحیْآ؛ 1403/11/2 سریر شیشه ای؛ تاج نیمه شب (بخش دوم) جلد 2 سارا جی. ماس 4.6 2 صفحۀ 47 سلینا از وقتی که چشمش به شاهدخت افتاد مهرش به دلش نشست و احساس کرد مانند روح خواهران دوقلویی هستند که بعد از مدت ها دوری دوباره به هم رسیده اند. یک دوست روحانی... که دیگر وجود نداشت ! 0 17