بریدههای کتاب Lunica Lunica 22 ساعت پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 146 غم از دست دادن چیزی دیگر بود، چون برای آن پایانی نمیدید و فقط افقی دور بود که همانطور ادامه داشت و ادامه داشت. 0 5 Lunica 22 ساعت پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 140 تو هر روز زندگی رو انتخاب میکنی. هر روز انتخاب میکنی ادامه بدی. هیچی برای سرافکندگی نیست. 0 1 Lunica دیروز شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 117 «با شکم خالی بیشتر از همیشه به قتل تمایل دارم.» 0 2 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 96 «متأسفانه بازم خبر بد دارم.» «باز هم هست؟» «اینجا راوکاست. همیشه باز هم هست.» 0 7 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 94 ملتی که لب مرزهایش دشمن نداشت و تهدید دائمی جنگ روی سر آن سنگینی نمیکرد، میتوانست اینگونه پیشرفت کند. 0 7 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 78 گرگهایی که به چشم نمیآن بیشتر از همه گوسفند میخورن. 0 14 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 72 حیوانات کوچک موقع گیر افتادن در دام مینالیدند و تقلا میکردند. روباه راهی برای خروج مییافت. 0 9 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 72 ارادهاش کافی بود تا نه فقط سرنوشتش، بلکه هویتش را نیز شکل بدهد. 0 6 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 68 اگه باهاش روبهرو نشم، هرگز ازش عبور نمیکنم. 0 9 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 68 ترسها مثل علف هرز هستن. اگه بهشون رسیدگی نکنی، سرکش رشد میکنن. 0 4 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 41 اگه مردها وقتی باید شرمسار بشن شرمسار میشدن، برای هیچچیز دیگهای وقت نداشتن. 0 10 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 29 زویا در کودکی آنقدر دعای بیهوده نجوا کرده بود که بداند قدیسان هرگز پاسخ نمیدادند. 0 14 Lunica 6 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 441 همین هم بود که آخر کار آدم را نابود میکرد: میل و اشتیاق برای چیزی که آدم هرگز نمیتوانست داشته باشد. 0 9 Lunica 6 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 404 میشود چیزی را دوست داشت و باز هم عیب و ایرادهایش را دید. 0 11 Lunica 7 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 360 «طوری با دردت برخورد نکن که انگار زادهی خیالاتته. اگه زخم رو واقعی ببینی، اونوقت میتونی درمانش کنی.» 0 7 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 296 هنوز هم میگریست اما هرگز اشک نمیریخت. اشکها فضای خالی درونش را پر کردند و چاه اندوهی درست شد که هر شب خودش را مثل سنگ درون آن غرق میکرد. 0 11 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 210 ترس مثل یه ققنوسه. هزار بار هم که به چشم خودت سوختنش رو ببینی، بازم برمیگرده. 0 11 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 202 چیزی که ما میخوایم و چیزی که به درد دنیا میخوره، همیشه یکی نیست. 0 28 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 202 «چرا خداها همیشه دوست دارن تو جاهای بلند و مرتفع عبادتشون کنن؟» «آدمها دنبال عظمتن. حضرات قدیسها هر جا که ذکری گفته بشه، میشنون.» 0 12 Lunica 1404/6/14 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 78 «انصاف نیست!» «اگه هنوزم فکر میکنی چیزی به اسم انصاف وجود داره، پس زندگیات خیلی خوب بوده.» 0 17
بریدههای کتاب Lunica Lunica 22 ساعت پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 146 غم از دست دادن چیزی دیگر بود، چون برای آن پایانی نمیدید و فقط افقی دور بود که همانطور ادامه داشت و ادامه داشت. 0 5 Lunica 22 ساعت پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 140 تو هر روز زندگی رو انتخاب میکنی. هر روز انتخاب میکنی ادامه بدی. هیچی برای سرافکندگی نیست. 0 1 Lunica دیروز شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 117 «با شکم خالی بیشتر از همیشه به قتل تمایل دارم.» 0 2 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 96 «متأسفانه بازم خبر بد دارم.» «باز هم هست؟» «اینجا راوکاست. همیشه باز هم هست.» 0 7 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 94 ملتی که لب مرزهایش دشمن نداشت و تهدید دائمی جنگ روی سر آن سنگینی نمیکرد، میتوانست اینگونه پیشرفت کند. 0 7 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 78 گرگهایی که به چشم نمیآن بیشتر از همه گوسفند میخورن. 0 14 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 72 حیوانات کوچک موقع گیر افتادن در دام مینالیدند و تقلا میکردند. روباه راهی برای خروج مییافت. 0 9 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 72 ارادهاش کافی بود تا نه فقط سرنوشتش، بلکه هویتش را نیز شکل بدهد. 0 6 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 68 اگه باهاش روبهرو نشم، هرگز ازش عبور نمیکنم. 0 9 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 68 ترسها مثل علف هرز هستن. اگه بهشون رسیدگی نکنی، سرکش رشد میکنن. 0 4 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 41 اگه مردها وقتی باید شرمسار بشن شرمسار میشدن، برای هیچچیز دیگهای وقت نداشتن. 0 10 Lunica 4 روز پیش شاه زخم ها: دوگانه نیکولای جلد 1 لی باردوگو 4.6 4 صفحۀ 29 زویا در کودکی آنقدر دعای بیهوده نجوا کرده بود که بداند قدیسان هرگز پاسخ نمیدادند. 0 14 Lunica 6 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 441 همین هم بود که آخر کار آدم را نابود میکرد: میل و اشتیاق برای چیزی که آدم هرگز نمیتوانست داشته باشد. 0 9 Lunica 6 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 404 میشود چیزی را دوست داشت و باز هم عیب و ایرادهایش را دید. 0 11 Lunica 7 روز پیش شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 360 «طوری با دردت برخورد نکن که انگار زادهی خیالاتته. اگه زخم رو واقعی ببینی، اونوقت میتونی درمانش کنی.» 0 7 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 296 هنوز هم میگریست اما هرگز اشک نمیریخت. اشکها فضای خالی درونش را پر کردند و چاه اندوهی درست شد که هر شب خودش را مثل سنگ درون آن غرق میکرد. 0 11 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 210 ترس مثل یه ققنوسه. هزار بار هم که به چشم خودت سوختنش رو ببینی، بازم برمیگرده. 0 11 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 202 چیزی که ما میخوایم و چیزی که به درد دنیا میخوره، همیشه یکی نیست. 0 28 Lunica 1404/6/16 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 202 «چرا خداها همیشه دوست دارن تو جاهای بلند و مرتفع عبادتشون کنن؟» «آدمها دنبال عظمتن. حضرات قدیسها هر جا که ذکری گفته بشه، میشنون.» 0 12 Lunica 1404/6/14 شش کلاغ: پادشاهی شیادها جلد 2 لی باردوگو 4.5 11 صفحۀ 78 «انصاف نیست!» «اگه هنوزم فکر میکنی چیزی به اسم انصاف وجود داره، پس زندگیات خیلی خوب بوده.» 0 17