بریدهای از کتاب شش کلاغ: پادشاهی شیادها اثر لی باردوگو
دیروز
صفحۀ 296
هنوز هم میگریست اما هرگز اشک نمیریخت. اشکها فضای خالی درونش را پر کردند و چاه اندوهی درست شد که هر شب خودش را مثل سنگ درون آن غرق میکرد.
هنوز هم میگریست اما هرگز اشک نمیریخت. اشکها فضای خالی درونش را پر کردند و چاه اندوهی درست شد که هر شب خودش را مثل سنگ درون آن غرق میکرد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.