بریدههای کتاب لِیلی ؛ لِیلی ؛ 3 روز پیش سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 50 صفحۀ 131 میخواستم تو را بخندانم بااینکه خودم درهم شکسته بودم ؛ 0 0 لِیلی ؛ 6 روز پیش بادام وون پیونگ سون 3.9 344 صفحۀ 41 فکر کردم موهایش به صورتش چسبیده است، دستم را دراز کردم تا آنهارا کنار بزنم. اما آنها مو نبودند، چین و چروک بودند. نمیدانستم آن خط های عمیق و طولانی کی ظاهر شدند. اولین بار بود که فهمیدم مامان پیر شده است. 0 0 لِیلی ؛ 1404/6/7 ستاره ها چیدنی نیستند: برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی محمدعلی حبیب اللهیان 4.1 158 صفحۀ 246 کی میخواهیم نگاهی به آینه بیاندازیم و بفهمیم که به اندازه کافی زیباییم؟ 0 0 لِیلی ؛ 1404/6/3 پولین آلکساندر دوما 4.0 5 صفحۀ 62 سپس کسی از شما تعریف کرد و اسمتان را به میان آورد. چرا با شنیدن این اسم، که نخستین بار به گوشم میخورد، قلبم به تپیدن افتاد؟ 1 46 لِیلی ؛ 1404/6/2 حرف هایی که کاش می زدم کیتلین کلی 2.8 28 صفحۀ 5 بعضی وقتا شاهدختِ توی برج به شاهزاده احتیاجی نداره، بعضی وقتا این ملکهی شیطون صفت نیست که اون رو بالا توی برج زندانی کرده. بعضی وقتا خود شاهدخته که خودش رو توی برج بلند و دلگیر زیر آسمونِ گرفته زندانی کرده و بعضی وقتا کسی صدای فریاد زدنا و کمک خواستناش رو نمیشنوه. 0 0 لِیلی ؛ 1404/5/13 دختری که ماه را نوشید! کلی بارنهیل 3.6 184 صفحۀ 72 هیولا عاشق مرداب بود و مرداب عاشق هیولا. سینهی هیولا پر از گرما و احساسات زندگی بخش بود. خودش پرتوهای عشق رو میدید که بیرون می اومد. هیولا دلش کلمه میخواست تا اون عشق رو توضیح بده. پس کلمه ها اومدن. 0 29
بریدههای کتاب لِیلی ؛ لِیلی ؛ 3 روز پیش سنگ، کاغذ، قیچی مهناز براتی 3.8 50 صفحۀ 131 میخواستم تو را بخندانم بااینکه خودم درهم شکسته بودم ؛ 0 0 لِیلی ؛ 6 روز پیش بادام وون پیونگ سون 3.9 344 صفحۀ 41 فکر کردم موهایش به صورتش چسبیده است، دستم را دراز کردم تا آنهارا کنار بزنم. اما آنها مو نبودند، چین و چروک بودند. نمیدانستم آن خط های عمیق و طولانی کی ظاهر شدند. اولین بار بود که فهمیدم مامان پیر شده است. 0 0 لِیلی ؛ 1404/6/7 ستاره ها چیدنی نیستند: برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی محمدعلی حبیب اللهیان 4.1 158 صفحۀ 246 کی میخواهیم نگاهی به آینه بیاندازیم و بفهمیم که به اندازه کافی زیباییم؟ 0 0 لِیلی ؛ 1404/6/3 پولین آلکساندر دوما 4.0 5 صفحۀ 62 سپس کسی از شما تعریف کرد و اسمتان را به میان آورد. چرا با شنیدن این اسم، که نخستین بار به گوشم میخورد، قلبم به تپیدن افتاد؟ 1 46 لِیلی ؛ 1404/6/2 حرف هایی که کاش می زدم کیتلین کلی 2.8 28 صفحۀ 5 بعضی وقتا شاهدختِ توی برج به شاهزاده احتیاجی نداره، بعضی وقتا این ملکهی شیطون صفت نیست که اون رو بالا توی برج زندانی کرده. بعضی وقتا خود شاهدخته که خودش رو توی برج بلند و دلگیر زیر آسمونِ گرفته زندانی کرده و بعضی وقتا کسی صدای فریاد زدنا و کمک خواستناش رو نمیشنوه. 0 0 لِیلی ؛ 1404/5/13 دختری که ماه را نوشید! کلی بارنهیل 3.6 184 صفحۀ 72 هیولا عاشق مرداب بود و مرداب عاشق هیولا. سینهی هیولا پر از گرما و احساسات زندگی بخش بود. خودش پرتوهای عشق رو میدید که بیرون می اومد. هیولا دلش کلمه میخواست تا اون عشق رو توضیح بده. پس کلمه ها اومدن. 0 29