بریدههای کتاب دختر خاک و هرجومرج دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 22:18 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 103 این نصیحت را از من بشنوید: دختران ساکت و ریزبین از همه خطرناک ترند. 0 5 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:55 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 این زندگی ای نبود که من می خواستم. من چیزی فراتر از اینها می خواستم. من به دنبال آزادی بودم. نمی خواستم به خانه همسری زنجیر شوم. می خواستم کاری را انجام دهم که خود دوست داشتم، در هر زمانی که دوست داشتم. و در تصورم چنین چیزی با وجود یک همسر امکان پذیر نبود. 0 4 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:53 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 این مکان مملو از دختران کوتهفکری بود که تنها به ثروت و دارایی اهمیت می دادند و رویای شاهزادهی سوار بر اسب و خوشبختی ابدی را در سر می پروراندند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:49 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 زنان جوانی که در حلقه ی اجتماعی من بودند به مدرسه می رفتند نه برای این که بهتر شوند، نه برای این که چیزی درباره ی جهان بیاموزند، نه برای این که ماجراجویی کنند، بلکه تنها برای این که همسری بیابند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:32 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 52 اما این همان چیزی بود که تولیپ را در نظر من فوق العاده کرده بود. او در ابتدا شاهزاده خانمی ساده لوح بود که سپس به زنی بسیار نترس و جسور تبدیل شده بود. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/17 - 21:44 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 30 نه خانواده و نه دوستی داشت تا به او عشق بورزندو مراقبش باشند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/5/3 - 00:02 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 371 برای گریه کردن زیادی خسته و برای تظاهر به اینکه همه چیز خوب است، زیادی مغلوب. 0 9 دختر خاک و هرجومرج 1404/5/2 - 20:19 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 328 درون شیشه ای گیر افتاده ام و می خواهم که آن را بشکنم تا بیرون بیایم و نفس بکشم؛ اما خیلی می ترسم که درد داشته باشد. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/31 - 11:58 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 34 وقتی مقدار زیادی از چیزی داشته باشیم، چطور می تواینم ارزش آن را کاملا درک کنیم؟ 0 8 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/25 - 17:08 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 304 تنهایی چیز خیلی وحشتناکی است. هیچکسی را نداشت تا به او پناه ببرد، کسی را برای اعتماد کردن نداشت و کسی را نداشت که به اتفاق هایی که برایش میافتد اهمیتی بدهد . 0 9 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/24 - 01:53 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 218 در لحظه زندگی کن در لحظه باش و بعدا درمورد پیامدها نگران باش. 0 11 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/23 - 11:37 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 12 بعضی وقت ها بزرگترین آزمایشهای ایستادگیمون به نظر خیلی خطرناک نمیرسند. بعضی وقت ها زنده موندن سخت ترین کاره. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/19 - 22:26 لمس سایه ریچل مید 4.5 0 صفحۀ 394 اگر خدا واقعی بود فکر کنم اینقدر قدرتمند بود که بدون آنکه خواسته ام را با کلمات درست بیان کنم بداند چه میخواهم. 0 2 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/15 - 14:32 لمس سایه ریچل مید 4.5 0 صفحۀ 7 من یاد گرفته ام: مدفون نگه داشتن عشق مثل کنترل کردن خشم میماند. این وضعیت فقط از درون تو را میخورد تا وقتی که بخواهی جیغ بکشی یا به چیزی مشت بکوبی. 0 5 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/15 - 11:56 سرمازدگی ریچل مید 4.3 0 صفحۀ 229 فهمیدم که نمی توان با اجبار عاشق شد . عشق یا در درون تو هست یا نیست. اگر نیست باید قبول کنی که نیست و اگر هست، هر کاری برای محافظت از کسی که دوستش دارید انجام خواهید داد . 0 2 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/14 - 15:33 سرمازدگی ریچل مید 4.3 0 صفحۀ 31 اعصاب ضعیفی داشتم و طوری شتاب زده عمل می کردم که حتی برای خودم ناخوشایند ، نفرت انگیز و عجیب بود. 0 32 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/10 - 01:13 کاخ تنهایی لویی والانتن 3.4 3 صفحۀ 50 باید به هر بهایی است از یک سرنوشت شوم بگریزم و برای آنچه که دوستش دارم بکوشم، و زندگی ام را با آنچه که خود انتخاب می کنم بگذرانم. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/8 - 13:32 برج طلایی کاساندرا کلر 4.5 15 صفحۀ 22 وقتی ترس بهمون غلبه می کنه، هویت راستینمون رو فراموش می کنیم و کارهای خوبی رو که ازمون برمی آد از یاد می بریم. 0 8 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/7 - 18:38 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.3 12 صفحۀ 94 دنیا این اجازه رو بِهِت نمی ده. بِهِت اجازه نمی ده که پنهان بشی و از خطر دور بشی. شاید کار به جایی بکشه که مجبور شی بین حکمرانی به دنیا و لِه شدن زیر چکمه اش یکی رو انتخاب کنی. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/7 - 17:58 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.3 12 صفحۀ 92 من توی زندگیم متوجه شدم که اتحاد ها هیچ اهمیتی ندارن. کسانی که خودشون رو آدم های خوبی می دونن هم می تونن مثل افراد خودخواه باعث نابودی آدم بشن. 0 1
بریدههای کتاب دختر خاک و هرجومرج دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 22:18 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 103 این نصیحت را از من بشنوید: دختران ساکت و ریزبین از همه خطرناک ترند. 0 5 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:55 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 این زندگی ای نبود که من می خواستم. من چیزی فراتر از اینها می خواستم. من به دنبال آزادی بودم. نمی خواستم به خانه همسری زنجیر شوم. می خواستم کاری را انجام دهم که خود دوست داشتم، در هر زمانی که دوست داشتم. و در تصورم چنین چیزی با وجود یک همسر امکان پذیر نبود. 0 4 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:53 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 این مکان مملو از دختران کوتهفکری بود که تنها به ثروت و دارایی اهمیت می دادند و رویای شاهزادهی سوار بر اسب و خوشبختی ابدی را در سر می پروراندند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:49 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 59 زنان جوانی که در حلقه ی اجتماعی من بودند به مدرسه می رفتند نه برای این که بهتر شوند، نه برای این که چیزی درباره ی جهان بیاموزند، نه برای این که ماجراجویی کنند، بلکه تنها برای این که همسری بیابند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/18 - 00:32 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 52 اما این همان چیزی بود که تولیپ را در نظر من فوق العاده کرده بود. او در ابتدا شاهزاده خانمی ساده لوح بود که سپس به زنی بسیار نترس و جسور تبدیل شده بود. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/6/17 - 21:44 کروئلای شرور (شرورها #1) جلد 1 سرینا والنتینو 3.6 5 صفحۀ 30 نه خانواده و نه دوستی داشت تا به او عشق بورزندو مراقبش باشند. 0 1 دختر خاک و هرجومرج 1404/5/3 - 00:02 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 371 برای گریه کردن زیادی خسته و برای تظاهر به اینکه همه چیز خوب است، زیادی مغلوب. 0 9 دختر خاک و هرجومرج 1404/5/2 - 20:19 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 328 درون شیشه ای گیر افتاده ام و می خواهم که آن را بشکنم تا بیرون بیایم و نفس بکشم؛ اما خیلی می ترسم که درد داشته باشد. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/31 - 11:58 همسان آلیسون بریث ویت کاندی 3.3 1 صفحۀ 34 وقتی مقدار زیادی از چیزی داشته باشیم، چطور می تواینم ارزش آن را کاملا درک کنیم؟ 0 8 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/25 - 17:08 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 304 تنهایی چیز خیلی وحشتناکی است. هیچکسی را نداشت تا به او پناه ببرد، کسی را برای اعتماد کردن نداشت و کسی را نداشت که به اتفاق هایی که برایش میافتد اهمیتی بدهد . 0 9 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/24 - 01:53 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 218 در لحظه زندگی کن در لحظه باش و بعدا درمورد پیامدها نگران باش. 0 11 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/23 - 11:37 آکادمی خون آشام؛ آخرین فداکاری ریشل مید 5.0 0 صفحۀ 12 بعضی وقت ها بزرگترین آزمایشهای ایستادگیمون به نظر خیلی خطرناک نمیرسند. بعضی وقت ها زنده موندن سخت ترین کاره. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/19 - 22:26 لمس سایه ریچل مید 4.5 0 صفحۀ 394 اگر خدا واقعی بود فکر کنم اینقدر قدرتمند بود که بدون آنکه خواسته ام را با کلمات درست بیان کنم بداند چه میخواهم. 0 2 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/15 - 14:32 لمس سایه ریچل مید 4.5 0 صفحۀ 7 من یاد گرفته ام: مدفون نگه داشتن عشق مثل کنترل کردن خشم میماند. این وضعیت فقط از درون تو را میخورد تا وقتی که بخواهی جیغ بکشی یا به چیزی مشت بکوبی. 0 5 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/15 - 11:56 سرمازدگی ریچل مید 4.3 0 صفحۀ 229 فهمیدم که نمی توان با اجبار عاشق شد . عشق یا در درون تو هست یا نیست. اگر نیست باید قبول کنی که نیست و اگر هست، هر کاری برای محافظت از کسی که دوستش دارید انجام خواهید داد . 0 2 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/14 - 15:33 سرمازدگی ریچل مید 4.3 0 صفحۀ 31 اعصاب ضعیفی داشتم و طوری شتاب زده عمل می کردم که حتی برای خودم ناخوشایند ، نفرت انگیز و عجیب بود. 0 32 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/10 - 01:13 کاخ تنهایی لویی والانتن 3.4 3 صفحۀ 50 باید به هر بهایی است از یک سرنوشت شوم بگریزم و برای آنچه که دوستش دارم بکوشم، و زندگی ام را با آنچه که خود انتخاب می کنم بگذرانم. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/8 - 13:32 برج طلایی کاساندرا کلر 4.5 15 صفحۀ 22 وقتی ترس بهمون غلبه می کنه، هویت راستینمون رو فراموش می کنیم و کارهای خوبی رو که ازمون برمی آد از یاد می بریم. 0 8 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/7 - 18:38 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.3 12 صفحۀ 94 دنیا این اجازه رو بِهِت نمی ده. بِهِت اجازه نمی ده که پنهان بشی و از خطر دور بشی. شاید کار به جایی بکشه که مجبور شی بین حکمرانی به دنیا و لِه شدن زیر چکمه اش یکی رو انتخاب کنی. 0 3 دختر خاک و هرجومرج 1404/4/7 - 17:58 نقاب نقره ای کاساندرا کلر 4.3 12 صفحۀ 92 من توی زندگیم متوجه شدم که اتحاد ها هیچ اهمیتی ندارن. کسانی که خودشون رو آدم های خوبی می دونن هم می تونن مثل افراد خودخواه باعث نابودی آدم بشن. 0 1