بریدههای کتاب هستی هستی 1 ساعت پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 63 شروع کنید تا ذهنتان گرم شود، ادامه دهید تا کار به انجام رسد. 0 1 هستی 4 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 21 «اگر مجبورید یک قورباغه را زنده بخورید، فایده ای ندارد که مدت زیادی بنشینی و آن را نگاه کنی.» 1 3 هستی 4 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 20 اگر دو کار مهم پیش رو دارید، اول با بزرگترین و مهمترین و سخت ترین شروع کنید. 0 3 هستی 5 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 19 در حالی که تلاش می کنید به کارهایتان برسید و از آنها جلو بیفتید، کارها و مسئولیت های جدیدی بر سرتان می ریزد به این دلیل هرگز نمی تواند هر کاری را که لازم است، انجام بدهید. 0 5 هستی 1404/6/10 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 151 صفحۀ 111 هیولا چه جوری می تواند از شر هیولا بودن راحت شود؟ منظورم این است که اگر همه او را فقط هیولا ببینند و همیشه با او عین هیولا رفتار کنند، چه جوری می تواند جلوی هیولا بودنش را بگیرد؟ کارلا گفت:« کار راحتی نیست. به نظر من اول باید خودش باور کند که هیولا نیست. این اولین قدم است. تا وقتی خودش باور نکرده که هیولا نیست، چطور می شود از دیگران انتظار داشت که این را باور کنند؟ 0 10 هستی 1404/6/7 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 151 صفحۀ 38 کارلا پرسید:« می توانی احساسات را با او در میان بگذاری؟ راه واقعی درست کردن یک رابطه دوستانه همین است:صحبت کردن،روراست بودن، و درمیان گذاشتن احساسات. یعنی... همین کاری که ما داریم می کنیم: باهم صحبت می کنیم و با هم روراستیم. برای همین هم هست که باهم دوستیم.» 0 4 هستی 1404/6/4 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.5 78 صفحۀ 346 عادت کردم به سختی. فهمیدم که زندگی خوابی راحت نیست. کوه با نخستین سنگ آغاز می شود و انسان با نخستین درد. 0 6 هستی 1404/5/24 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.5 78 صفحۀ 55 صفحه ی سفید کاغذ بهترین کسی بود که حرف هایم را گوش می کرد ، گوش می کرد و گوش می کند صفحه ی سفید کاغذ مسخره ام نمی کند. چیزهایی که میگویم توی دلش نگه می دارد. خجالتم نمی دهد. نیش نمی زند. پدر ، مادر ، خواهر و برادر و همه کسم است. مرا به گذشته می برد، به آینده می برد، به خیال هام می برد. به رنج ها و شادی هایم. بغض می کند. لبخند می زند. 1 17 هستی 1404/5/19 کیمیاگر پائولو کوئیلو 3.8 267 صفحۀ 28 هیچ چیز مانع او نبود،جز خودش. 0 4
بریدههای کتاب هستی هستی 1 ساعت پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 63 شروع کنید تا ذهنتان گرم شود، ادامه دهید تا کار به انجام رسد. 0 1 هستی 4 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 21 «اگر مجبورید یک قورباغه را زنده بخورید، فایده ای ندارد که مدت زیادی بنشینی و آن را نگاه کنی.» 1 3 هستی 4 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 20 اگر دو کار مهم پیش رو دارید، اول با بزرگترین و مهمترین و سخت ترین شروع کنید. 0 3 هستی 5 روز پیش قورباغه را قورت بده برایان تریسی 3.4 42 صفحۀ 19 در حالی که تلاش می کنید به کارهایتان برسید و از آنها جلو بیفتید، کارها و مسئولیت های جدیدی بر سرتان می ریزد به این دلیل هرگز نمی تواند هر کاری را که لازم است، انجام بدهید. 0 5 هستی 1404/6/10 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 151 صفحۀ 111 هیولا چه جوری می تواند از شر هیولا بودن راحت شود؟ منظورم این است که اگر همه او را فقط هیولا ببینند و همیشه با او عین هیولا رفتار کنند، چه جوری می تواند جلوی هیولا بودنش را بگیرد؟ کارلا گفت:« کار راحتی نیست. به نظر من اول باید خودش باور کند که هیولا نیست. این اولین قدم است. تا وقتی خودش باور نکرده که هیولا نیست، چطور می شود از دیگران انتظار داشت که این را باور کنند؟ 0 10 هستی 1404/6/7 ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر لوئیس ساکر 4.2 151 صفحۀ 38 کارلا پرسید:« می توانی احساسات را با او در میان بگذاری؟ راه واقعی درست کردن یک رابطه دوستانه همین است:صحبت کردن،روراست بودن، و درمیان گذاشتن احساسات. یعنی... همین کاری که ما داریم می کنیم: باهم صحبت می کنیم و با هم روراستیم. برای همین هم هست که باهم دوستیم.» 0 4 هستی 1404/6/4 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.5 78 صفحۀ 346 عادت کردم به سختی. فهمیدم که زندگی خوابی راحت نیست. کوه با نخستین سنگ آغاز می شود و انسان با نخستین درد. 0 6 هستی 1404/5/24 شما که غریبه نیستید هوشنگ مرادی کرمانی 4.5 78 صفحۀ 55 صفحه ی سفید کاغذ بهترین کسی بود که حرف هایم را گوش می کرد ، گوش می کرد و گوش می کند صفحه ی سفید کاغذ مسخره ام نمی کند. چیزهایی که میگویم توی دلش نگه می دارد. خجالتم نمی دهد. نیش نمی زند. پدر ، مادر ، خواهر و برادر و همه کسم است. مرا به گذشته می برد، به آینده می برد، به خیال هام می برد. به رنج ها و شادی هایم. بغض می کند. لبخند می زند. 1 17 هستی 1404/5/19 کیمیاگر پائولو کوئیلو 3.8 267 صفحۀ 28 هیچ چیز مانع او نبود،جز خودش. 0 4