بریدههای کتاب Hamed Abadijoo Hamed Abadijoo 1404/4/16 بازار آزاد و دشمنان آن؛ شبه علم سوسیالیسم و تورم لودویگ فون میزس 0.0 صفحۀ 54 افلاطون مدعی بود یک رهبر بر اساس تقدیر یا بر مبنای برتری خود رسالت دارد دنیا را به همان نحو بازسازماندهی کند و بسازد که یک بنا ساختمانی را میسازد- بدون آن که به خواستههای همنوعانش توجهی کند. فلسفه افلاطون این بود که بیشتر انسانها ((ابزارها)) و ((سنگهایی)) اند که باید از آنها در ساخت یک واحد اجتماعی نو زیر نظارت ((ابرانسانها)) استفاده کرد. همکاری ((تابعان)) برای موفقیت این برنامه اهمیتی ندارد. یگانه پیششرط این است که دیکتاتور قدرت لازم را برای مجبور کردن مردم داشته باشد. افلاطون این وظیفۀ ویژه را نیز به خود واگذار میکند که مشاور دیکتاتور باشد؛ به عنوان متخصص و ((مهندس اجتماعی)) که دنیا را بر اساس برنامۀ خود بازسازی میکند. 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/16 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 102 به طور خیلی خلاصه، سوفسطائیان بر آن بودند که مفهوم حق و ناحق, از دولتشهری به دولتشهر دیگر، از نسلی به نسل بعد تغییر میکنند. پس حق و ناحق امری روان است. این را سقراط اصلا نمیپذیرفت. سقراط اعتقاد داشت حق و ناحق تعاریفی مطلق و جاودان دارد و از آن جا که عقل انسان جاودان و تغییرناپذیر است، پس میتوان با به کار بردن شعور عادی خود بر این معیارهای ثابت دست یافت. 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/15 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 84 داستان لباس نو امپراتور را یادت هست؟ امپراتور در واقع لخت مادرزاد بود اما هیچ یک از درباریان جرئت نمیکرد حرفی بزند. ناگهان کودکی فریاد کشید ((اهه! هیچ چیز نپوشیده است.)) سوفی، این کودک با شهامت بود. درست مثل سقراط، که جرئت کرد به ما آدمیان بگوید چقدر کم میدانیم. 0 1 Hamed Abadijoo 1404/4/12 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 83 بنابراین فیلسوف کسی است که میداند تا چه اندازه نادان است، و این نادانی او را آزار میدهد. بدین ترتیب، وی هنوز داناتر از تمام کسانی است که دربارۀ دانش خود از چیزهایی که نمیدانند لاف میزنند. پیشتر گفتم ((هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است.)) سقراط خود گفت: ((یک چیز را خوب میدانم، و آن این است که هیچ نمیدانم.)) 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/11 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 78 پروتاگوراس سوفسطایی گفت ((انسان میزان همۀ چیزهاست)). مقصودش از این سخن آن است که مسئلۀ حق و ناحق، نیک و بد، همیشه باید در پیوند با نیازهای شخص مورد توجه قرار گیرد. 0 1 Hamed Abadijoo 1404/4/10 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 74 احمقانهترین کار آن است که در مورد چیزی که مطلقاً هیچ نمیدانیم طوری رفتار کنیم که گویی همه چیز میدانیم. 0 2
بریدههای کتاب Hamed Abadijoo Hamed Abadijoo 1404/4/16 بازار آزاد و دشمنان آن؛ شبه علم سوسیالیسم و تورم لودویگ فون میزس 0.0 صفحۀ 54 افلاطون مدعی بود یک رهبر بر اساس تقدیر یا بر مبنای برتری خود رسالت دارد دنیا را به همان نحو بازسازماندهی کند و بسازد که یک بنا ساختمانی را میسازد- بدون آن که به خواستههای همنوعانش توجهی کند. فلسفه افلاطون این بود که بیشتر انسانها ((ابزارها)) و ((سنگهایی)) اند که باید از آنها در ساخت یک واحد اجتماعی نو زیر نظارت ((ابرانسانها)) استفاده کرد. همکاری ((تابعان)) برای موفقیت این برنامه اهمیتی ندارد. یگانه پیششرط این است که دیکتاتور قدرت لازم را برای مجبور کردن مردم داشته باشد. افلاطون این وظیفۀ ویژه را نیز به خود واگذار میکند که مشاور دیکتاتور باشد؛ به عنوان متخصص و ((مهندس اجتماعی)) که دنیا را بر اساس برنامۀ خود بازسازی میکند. 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/16 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 102 به طور خیلی خلاصه، سوفسطائیان بر آن بودند که مفهوم حق و ناحق, از دولتشهری به دولتشهر دیگر، از نسلی به نسل بعد تغییر میکنند. پس حق و ناحق امری روان است. این را سقراط اصلا نمیپذیرفت. سقراط اعتقاد داشت حق و ناحق تعاریفی مطلق و جاودان دارد و از آن جا که عقل انسان جاودان و تغییرناپذیر است، پس میتوان با به کار بردن شعور عادی خود بر این معیارهای ثابت دست یافت. 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/15 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 84 داستان لباس نو امپراتور را یادت هست؟ امپراتور در واقع لخت مادرزاد بود اما هیچ یک از درباریان جرئت نمیکرد حرفی بزند. ناگهان کودکی فریاد کشید ((اهه! هیچ چیز نپوشیده است.)) سوفی، این کودک با شهامت بود. درست مثل سقراط، که جرئت کرد به ما آدمیان بگوید چقدر کم میدانیم. 0 1 Hamed Abadijoo 1404/4/12 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 83 بنابراین فیلسوف کسی است که میداند تا چه اندازه نادان است، و این نادانی او را آزار میدهد. بدین ترتیب، وی هنوز داناتر از تمام کسانی است که دربارۀ دانش خود از چیزهایی که نمیدانند لاف میزنند. پیشتر گفتم ((هر کس که بداند که نداند از همه داناتر است.)) سقراط خود گفت: ((یک چیز را خوب میدانم، و آن این است که هیچ نمیدانم.)) 0 0 Hamed Abadijoo 1404/4/11 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 78 پروتاگوراس سوفسطایی گفت ((انسان میزان همۀ چیزهاست)). مقصودش از این سخن آن است که مسئلۀ حق و ناحق، نیک و بد، همیشه باید در پیوند با نیازهای شخص مورد توجه قرار گیرد. 0 1 Hamed Abadijoo 1404/4/10 دنیای سوفی یوستین گوردر 4.0 160 صفحۀ 74 احمقانهترین کار آن است که در مورد چیزی که مطلقاً هیچ نمیدانیم طوری رفتار کنیم که گویی همه چیز میدانیم. 0 2