بریده‌های کتاب fatmh asakereh

- بله، بله هیچ نگویید! باید از دادن توضیحات تا آخر نمایشنامه، تا دستیابی به مهیجترین رخدادهای واپسین دقایقش، پرهیز کرد.

هر کس می‌تواند به پندارهای واهی و اشباحِ خیالی خود نقشی از باور و اعتقاد بزند و آنها را قضاوت بنامد؛

فکر می‌کنم تمام آدمها دست کم یک بار چنان در گرداب دلتنگی و بیزاری فرو رفته‌اند، که دیگر پنداری جز این در سر نداشتند که جهان به پایان رسیده، و آنان موجودات ناتوانی بیش نیستند.

این احساس گناه که پیوسته در وجود انسانها موج می‌زند، شاید این روزها محصول غیرقانونی شمردن تمام اعمالی است که آنان انجام می‌دهند.

این همه به‌راستی نمود است، زیرا کارهایی است که مرد می‌تواند به خود ببندد، تنها پیرایه و نمای ظاهر درد است، و حال آن‌که آنچه در من است به نمایش در نمی‌آید.

زیرا، قتل، اگرچه خود زبانی ندارد، می‌تواند با دهانی معجزه بار سخن بگوید.

هرچه پول درآورد کتاب خرید؛ پدر پرسید: دنبال چه می‌گردی؟ گفت: دنبال خودم ...