بریده‌های کتاب الهه

مردن دشوار است.من همیشه معتقد بوده ام که اخرین پاداش مرده این است که دیگر نخواهد مرد

گاهی اموزگاران باید سخت گیری کنند.پیام های دشوار را باید به مردم داد،زیرا زندگی دشوار است ،مردن نیز.

من چرایی در زندگی دارم بنابراین با هر چگونه ای خواهم ساخت.

لذت مورد مشاهده بودن چنان عمیق است که شاید رنج حقیقی از کهن سالی،داغ دیدگی و یا داشتن عمر بیشتر نسبت به کسانی که دوستشان داریم،هراس از ادامه دادن به زندگی ای است که در آن دیگر کسی قادر به مشاهده ما نباشد.

آیا گریزی از زندان زمان نیست؟

فرستادن این همه اطلاعات به داخل مغز،آن هم از یک روزنه سه میلی متری وسط عنبیه،چه مشقت بی پایانی است!

خدا می‌داند که من درمانی برای ناامیدی نمیشناسم، وگرنه خودرا درمان میکردم

نمیدانم چه مقدار از عمرم را با نگاه نکردن و یا نگاه کردن و ندیدن از دست داده ام.

بدنش لخت تر و سنگین تر از آن بود که همراه خیالش بدود

در این مملکت پیش از اینکه به سی سالگی برسیم تباه می‌شویم تو یک جور من یک جور ایدا هم یکجور دیگر