بریده کتابهای امیر محمد امیر محمد 1403/6/23 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 121 تنها افرادی که امنیت کامل دارند مردگان هستند. 0 0 امیر محمد 1403/6/19 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 155 صفحۀ 117 0 0 امیر محمد 1403/6/12 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 27 ما بزرگ میشویم و وارد یک واقعیت وحشتناک میشویم؛ ما در دنیایی هستیم پر از بیتفاوتی شگفت انگیز تقریباً نسبتا به هر چیزی که هستیم فکر میکنیم، میگوییم یا انجام میدهیم. این مسئله وقتی به ذهن ما خطور میکند که ممکن است در اواخر دوره نوجوانی باشیم یا روی یک تخت خواب تاشو در دانشگاه دراز کشیده باشیم، یا شبی که در خیابانهای شهر پرسه میزدیم. با تمام وجود میفهمیم که چقدر در طرح گسترده این جهان، موجود بسیار ناچیزی هستیم. در میان جمعیتی که از آن عبور میکنیم کسی چیزی درباره ما نمیداند. رفاه ما هیچ اهمیتی برای آنها ندارد. آنها در پیادهروها به ما تنه میزنند و با ما به عنوان یک سد معبر رفتار میکنند. ماشینها به سرعت از کنار ما میگذرند. کسی قرار نیست سر ما را نوازش کند یا آب دهان ما را پاک کند. در برابر برجها و نور خیره کننده تابلوهای تبلیغاتی چشمک زن بسیار کوچک هستیم. ممکن است بمیریم و کسی متوجه نشود. 0 0 امیر محمد 1403/6/10 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 10 بدون درک این حقیقت که آنچه مارا به اوج میرساند عدم تسلط به جبر ماتریکس یا زبان فرانسوی نیست بلکه توانایی ما در تسلط بر آنچه که ابعاد احساسی زندگی نام دارد است. یعنی درک خودمان، ظرفیت های ما در برخورد با همسر آیندهمان، فرزندان و همکارانمان، میزان اعتماد به نفسمان، کنترل آرامش و دلسوزی برای خودمان. شکست هایی که در این زمینه ها وجود دارند اطمینان از خیانت مکرر به بهترین امید های بشریت را تضمین میکنند، بسیار فراتر از چیزی که ممکن است در بهترین مدارس و دانشگاه ها اتفاق بیفتد. 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 550 وسط انقباضهای بدنش گفت:« خوبم خوب میشوم.» به لکنت گفتم:« دیدی؟ گفتم که دروغگویی.» 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 482 چیزی فکر و ذکر آدم بشه و آدم بی امان و بدون ذره ای استراحت و حواسپرتی مشغولش بشه، به میگرن منتهی میشه، نه به محصول و نتیجه. 0 0 امیر محمد 1403/6/4 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 109 دوستت دارم.حس میکنم باید چیزی فراتر از این حرف ها میانمان باشد، حس میکنم باید چیز بیشتری بگویم؛ اما حالا که برایت مینویسم چیزی جز این نمی توانم. کلامی ورای این جمله نیست؛ هیچ حقیقتی بزرگ تر از این نیست و ساده تر و حقیقی تراز این نیست؛ دوستت دارم. 3 17 امیر محمد 1403/5/29 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 512 «چیزی پوچ تر از زندگی ما نیست، مکر بلاهتی که در مشغولیتهای ما وجود دارد.» 0 0 امیر محمد 1403/5/25 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 554 «شاید هم معنایی در کار نیست. شاید تو اقیانوسی شناوریم و ساحلی وجود ندارد.» 1 32 امیر محمد 1403/5/24 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 543 هر چه بیشتر درباره مرگ فکر کنی، معجزه زندگی در نظرت بزرگ تر جلوه میکند. تامل در مرگ، تجلیل از زندگی است. 0 9 امیر محمد 1403/5/23 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 491 اضطراب وقتی معنا دارد که راه دیگری هم وجود داشته باشد... 0 0 امیر محمد 1403/5/23 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 481 مرگ نه تنها بدبیاری نیست - فاجعه ای نیست که از بیرون بر ما تحمیل شود و ما را نابود کند- بلکه پیش شرط زندگی معنا دار است. بنا بر این نمیتوانیم هم توقع داشته باشیم زندگیمان معنایی داشته باشد، هم از مرگ متاسف باشیم. 1 25 امیر محمد 1403/5/19 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 372 «نمیدانم. ولی نمی توانم ببینم که داری از خودت فرار میکنی. من تو را همینجوری که هستی، دوست دارم. ولی خودت خودت را همین جوری که هستی، دوست نداری. سعی میکنی کس دیگری باشی و این جوری زندگیات را هدر میدهی. چرا سعی نمیکنی خودت باشی؟» 0 25 امیر محمد 1403/5/9 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 235 اگر تسلیم شوی و بگویی «کاری ازم ساخته نیست» معلوم است که کاری ازت ساخته نیست. آن وقت موقعیت ها هستند که برایت تصمیم می گیرند. بقیه مردم هستند که برایت تصمیم می گیرند. یعنی عوض اینکه خودت انتخاب کنی بقیه برایت انتخاب میکنند. 2 34 امیر محمد 1403/5/9 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 173 «اگر سعادت انسان رهین بی خبر است/ حماقتی نبود بیشتر از دانایی» 0 1 امیر محمد 1403/4/13 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 130 کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود و انسان با نخستین درد 0 16 امیر محمد 1403/4/12 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 111 تا هنگامی که هنوز کلماتی دارم تا عشق خود را به تو ابراز کنم، زنده ام. 0 0 امیر محمد 1403/4/10 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 109 ای بیگانه که خلوت ما را میشکنی! همچنان که در خانه ما به روی تو باز است، تو نیز بزرگواری کن و ما را از شنیدن عقاید خویش معاف دار. ما از دوزخ بیگانگیها گریختهایم، تا از برخورد با هر آنچه خوشایندمان نیست در امان باشیم. 0 14 امیر محمد 1403/4/5 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 99 آغوشم حسرت تو را دارد، روزهایم حسرت تو را دارد، با این وجود، روزی که برای همیشه پیش من آیی من از تو به دنیا خواهم آمد و زندگی را دوباره آغاز خواهم کرد. 0 0 امیر محمد 1403/4/4 سقراط اکسپرس اریک واینر 4.6 3 صفحۀ 344 زیبایی از دلِ رنج زاده میشود. 1 47
بریده کتابهای امیر محمد امیر محمد 1403/6/23 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 121 تنها افرادی که امنیت کامل دارند مردگان هستند. 0 0 امیر محمد 1403/6/19 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 155 صفحۀ 117 0 0 امیر محمد 1403/6/12 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 27 ما بزرگ میشویم و وارد یک واقعیت وحشتناک میشویم؛ ما در دنیایی هستیم پر از بیتفاوتی شگفت انگیز تقریباً نسبتا به هر چیزی که هستیم فکر میکنیم، میگوییم یا انجام میدهیم. این مسئله وقتی به ذهن ما خطور میکند که ممکن است در اواخر دوره نوجوانی باشیم یا روی یک تخت خواب تاشو در دانشگاه دراز کشیده باشیم، یا شبی که در خیابانهای شهر پرسه میزدیم. با تمام وجود میفهمیم که چقدر در طرح گسترده این جهان، موجود بسیار ناچیزی هستیم. در میان جمعیتی که از آن عبور میکنیم کسی چیزی درباره ما نمیداند. رفاه ما هیچ اهمیتی برای آنها ندارد. آنها در پیادهروها به ما تنه میزنند و با ما به عنوان یک سد معبر رفتار میکنند. ماشینها به سرعت از کنار ما میگذرند. کسی قرار نیست سر ما را نوازش کند یا آب دهان ما را پاک کند. در برابر برجها و نور خیره کننده تابلوهای تبلیغاتی چشمک زن بسیار کوچک هستیم. ممکن است بمیریم و کسی متوجه نشود. 0 0 امیر محمد 1403/6/10 آنچه فراموش کرده اند در مدرسه به شما بیاموزند آلن دوباتن 3.4 4 صفحۀ 10 بدون درک این حقیقت که آنچه مارا به اوج میرساند عدم تسلط به جبر ماتریکس یا زبان فرانسوی نیست بلکه توانایی ما در تسلط بر آنچه که ابعاد احساسی زندگی نام دارد است. یعنی درک خودمان، ظرفیت های ما در برخورد با همسر آیندهمان، فرزندان و همکارانمان، میزان اعتماد به نفسمان، کنترل آرامش و دلسوزی برای خودمان. شکست هایی که در این زمینه ها وجود دارند اطمینان از خیانت مکرر به بهترین امید های بشریت را تضمین میکنند، بسیار فراتر از چیزی که ممکن است در بهترین مدارس و دانشگاه ها اتفاق بیفتد. 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 550 وسط انقباضهای بدنش گفت:« خوبم خوب میشوم.» به لکنت گفتم:« دیدی؟ گفتم که دروغگویی.» 0 0 امیر محمد 1403/6/9 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 482 چیزی فکر و ذکر آدم بشه و آدم بی امان و بدون ذره ای استراحت و حواسپرتی مشغولش بشه، به میگرن منتهی میشه، نه به محصول و نتیجه. 0 0 امیر محمد 1403/6/4 پانزده زندگی اول هری آگوست کلر نورس 4.2 5 صفحۀ 109 دوستت دارم.حس میکنم باید چیزی فراتر از این حرف ها میانمان باشد، حس میکنم باید چیز بیشتری بگویم؛ اما حالا که برایت مینویسم چیزی جز این نمی توانم. کلامی ورای این جمله نیست؛ هیچ حقیقتی بزرگ تر از این نیست و ساده تر و حقیقی تراز این نیست؛ دوستت دارم. 3 17 امیر محمد 1403/5/29 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 512 «چیزی پوچ تر از زندگی ما نیست، مکر بلاهتی که در مشغولیتهای ما وجود دارد.» 0 0 امیر محمد 1403/5/25 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 554 «شاید هم معنایی در کار نیست. شاید تو اقیانوسی شناوریم و ساحلی وجود ندارد.» 1 32 امیر محمد 1403/5/24 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 543 هر چه بیشتر درباره مرگ فکر کنی، معجزه زندگی در نظرت بزرگ تر جلوه میکند. تامل در مرگ، تجلیل از زندگی است. 0 9 امیر محمد 1403/5/23 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 491 اضطراب وقتی معنا دارد که راه دیگری هم وجود داشته باشد... 0 0 امیر محمد 1403/5/23 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 481 مرگ نه تنها بدبیاری نیست - فاجعه ای نیست که از بیرون بر ما تحمیل شود و ما را نابود کند- بلکه پیش شرط زندگی معنا دار است. بنا بر این نمیتوانیم هم توقع داشته باشیم زندگیمان معنایی داشته باشد، هم از مرگ متاسف باشیم. 1 25 امیر محمد 1403/5/19 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 372 «نمیدانم. ولی نمی توانم ببینم که داری از خودت فرار میکنی. من تو را همینجوری که هستی، دوست دارم. ولی خودت خودت را همین جوری که هستی، دوست نداری. سعی میکنی کس دیگری باشی و این جوری زندگیات را هدر میدهی. چرا سعی نمیکنی خودت باشی؟» 0 25 امیر محمد 1403/5/9 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 235 اگر تسلیم شوی و بگویی «کاری ازم ساخته نیست» معلوم است که کاری ازت ساخته نیست. آن وقت موقعیت ها هستند که برایت تصمیم می گیرند. بقیه مردم هستند که برایت تصمیم می گیرند. یعنی عوض اینکه خودت انتخاب کنی بقیه برایت انتخاب میکنند. 2 34 امیر محمد 1403/5/9 مواجهه با مرگ برایان مگی 4.3 11 صفحۀ 173 «اگر سعادت انسان رهین بی خبر است/ حماقتی نبود بیشتر از دانایی» 0 1 امیر محمد 1403/4/13 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 130 کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود و انسان با نخستین درد 0 16 امیر محمد 1403/4/12 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 111 تا هنگامی که هنوز کلماتی دارم تا عشق خود را به تو ابراز کنم، زنده ام. 0 0 امیر محمد 1403/4/10 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 109 ای بیگانه که خلوت ما را میشکنی! همچنان که در خانه ما به روی تو باز است، تو نیز بزرگواری کن و ما را از شنیدن عقاید خویش معاف دار. ما از دوزخ بیگانگیها گریختهایم، تا از برخورد با هر آنچه خوشایندمان نیست در امان باشیم. 0 14 امیر محمد 1403/4/5 مثل خون در رگ های من: نامه های احمد شاملو به آیدا احمد شاملو 4.0 31 صفحۀ 99 آغوشم حسرت تو را دارد، روزهایم حسرت تو را دارد، با این وجود، روزی که برای همیشه پیش من آیی من از تو به دنیا خواهم آمد و زندگی را دوباره آغاز خواهم کرد. 0 0 امیر محمد 1403/4/4 سقراط اکسپرس اریک واینر 4.6 3 صفحۀ 344 زیبایی از دلِ رنج زاده میشود. 1 47