بریدههای کتاب آرش زمانی آرش زمانی 1404/7/19 - 23:35 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 449 هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که میتواند بخوابد یا نه؟... اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی است. 0 1 آرش زمانی 1404/7/19 - 23:33 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 433 خستگی عظیم وجود شاید روی هم رفته چیزی نیست جز این رنج عظمایی که برای جوان ماندن، بیست ساله ماندن، چهل ساله ماندن، بیشتر ماندن و عاقل ماندن به خودت میدهی، یا برای اینکه دیگر آنچه بودهای نباشی، یعنی پست و وحشتآور و پوچ. 0 3 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:09 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 396 شهرهای ناشناس چه خوبند! وقت و جای آن است که تصور کنی همه کسانی که جلویت سبز میشوند آدمهای مهربانی هستند. 0 0 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:07 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 380 عشقهایی که بُعد مسافت و فلاکت در راهشان سنگ میاندازند، به عشق دریانوردها میمانند، شکی نیست که این جور عشقها عشق کامیاب است. اول اینکه، وقتی فرصت دیدارهای مکرر در اختیارت نیست، نمیتوانی دعوا و مرافعه راه بیندازی، و این خودش برای شروع خوب است. چون زندگی چیزی نیست جز هذیانی سر تا پا دروغ، هرچه دورتر باشی و دروغ بیشتر به کار ببندی، موفقتر و راضیتری، طبیعی و منطقی این است. واقعیت قابل هضم نیست. 0 0 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:02 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 353 زندگی همین است، روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش میشود. 0 0 آرش زمانی 1404/6/18 - 13:51 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 332 تا اینجا که من رسیده بودم، برای فرو رفتن به عمق چیزها دیگر شهامتی در خودم سراغ نداشتم. حالا که صحبت باز کردن چشم در دل شب بود، ترجیح میدادم که بسته نگهش دارم. 0 0 آرش زمانی 1404/6/14 - 10:08 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 310 واقعاً کسی نیست که در مقابل موسیقی مقاومت کند. با قلب نمیشود کار دیگری کرد، باید با رغبت تقدیمش کرد. پشت سر هر موسیقی باید سعی کرد آن آهنگ بدون نت را که برای ما ساخته شده شنید، آهنگ مرگ را. 0 2 آرش زمانی 1404/6/14 - 10:04 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 305 آب به سمتی که ماهیگیرها ایستاده بودند سر میکوبید و من به تماشاشان نشستم. راستش من هم درست مثل آنها عجلهای نداشتم. انگار که درست به لحظهای یا شاید سنی رسیده بودم که آدم در آن خوب میداند که با گذشت هر ساعت چه چیزی را از دست میدهد، ولی هنوز آن طور که باید و شاید به نیروی درایت دسترسی پیدا نکرده که بتواند روی جادهٔ زمان به موقع بایستد و گذشته از این، اگر هم بایستد، نمیدانم بدون وجود دیوانگی پیشروی که از زمان جوانی سراغ آدم آمده و عالم و آدم ستایشش میکنند، دیگر چه کار کند. آن وقت است که دیگر به جوانیاش نمیبالد، هنوز نمیتواند پیش همه اعتراف کند که جوانی شاید فقط همین باشد، فقط شتاب برای پیر شدن. 0 26 آرش زمانی 1404/6/12 - 16:06 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 57 When we are unhurried and wise, we perceive that only great and worthy things have any permanent and absolute existence,—that petty fears and petty pleasures are but the shadow of the reality. 0 0 آرش زمانی 1404/6/12 - 16:04 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 50 I would say to my fellows, once for all, As long as possible live free and uncommitted. It makes but little difference whether you are committed to a farm or the county jail. 0 0 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:33 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 35 Many are concerned about the monuments of the West and the East,—to know who built them. For my part, I should like to know who in those days did not build them,—who were above such trifling. 0 4 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:19 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 31 I have learned that the swiftest traveller is he that goes afoot. 0 0 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:16 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 22 By the blushes of Aurora and the music of Memnon, what should be man’s morning work in this world? I had three pieces of limestone on my desk, but I was terrified to find that they required to be dusted daily, when the furniture of my mind was all undusted still, and I threw them out the window in disgust. How, then, could I have a furnished house? I would rather sit in the open air, for no dust gathers on the grass, unless where man has broken ground. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:35 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 251 شاید همین است که آدم در زندگی دنبالش میگردد، فقط همین، یعنی دنبال بزرگترین غصّهٔ ممکن تا قبل از مردن کاملاً در قالب خودش جا بیفتد. 0 1 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:13 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 284 Don’t ever tell anybody anything. If you do, you start missing everybody. 0 41 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:11 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 168 If you do something too good, then, after a while, if you don’t watch it, you start showing off. And then you’re not as good any more. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:10 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 74 You take somebody’s mother, all they want to hear about is what a hot-shot their son is. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:09 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 6 What I was really hanging around for, I was trying to feel some kind of a good-by. I mean I’ve left schools and places I didn’t even know I was leaving them. I hate that. I don’t care if it’s a sad good-by or a bad goodby, but when I leave a place I like to know I’m leaving it. If you don’t, you feel even worse. 0 0 آرش زمانی 1404/6/2 - 10:40 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 241 برای آینده نقشه میکشید. به او حق میدادم. حتی از این همه زحمتی که برای نگه داشتنم به خودش میداد، خجالت میکشیدم. البته دوستش داشتم، ولی وسوسهٔ خودم را بیشتر دوست داشتم، وسوسهٔ در رفتن از همه جا و دنبال چیزی که نمیدانم چه بود گشتن. 0 0 آرش زمانی 1404/6/2 - 10:38 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 241 آدم به سرعت پیر میشود، آن هم بدون اینکه بازگشتی در کار باشد. وقتی بدون اداره به بدبختیات عادت کردی و حتی دوستش داشتی، آن وقت متوجه قضیه میشوی. 0 0
بریدههای کتاب آرش زمانی آرش زمانی 1404/7/19 - 23:35 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 449 هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید. بپرسید که میتواند بخوابد یا نه؟... اگر جواب مثبت باشد، همه چیز روبراه است. همین کافی است. 0 1 آرش زمانی 1404/7/19 - 23:33 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 433 خستگی عظیم وجود شاید روی هم رفته چیزی نیست جز این رنج عظمایی که برای جوان ماندن، بیست ساله ماندن، چهل ساله ماندن، بیشتر ماندن و عاقل ماندن به خودت میدهی، یا برای اینکه دیگر آنچه بودهای نباشی، یعنی پست و وحشتآور و پوچ. 0 3 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:09 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 396 شهرهای ناشناس چه خوبند! وقت و جای آن است که تصور کنی همه کسانی که جلویت سبز میشوند آدمهای مهربانی هستند. 0 0 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:07 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 380 عشقهایی که بُعد مسافت و فلاکت در راهشان سنگ میاندازند، به عشق دریانوردها میمانند، شکی نیست که این جور عشقها عشق کامیاب است. اول اینکه، وقتی فرصت دیدارهای مکرر در اختیارت نیست، نمیتوانی دعوا و مرافعه راه بیندازی، و این خودش برای شروع خوب است. چون زندگی چیزی نیست جز هذیانی سر تا پا دروغ، هرچه دورتر باشی و دروغ بیشتر به کار ببندی، موفقتر و راضیتری، طبیعی و منطقی این است. واقعیت قابل هضم نیست. 0 0 آرش زمانی 1404/7/18 - 13:02 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 353 زندگی همین است، روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش میشود. 0 0 آرش زمانی 1404/6/18 - 13:51 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 332 تا اینجا که من رسیده بودم، برای فرو رفتن به عمق چیزها دیگر شهامتی در خودم سراغ نداشتم. حالا که صحبت باز کردن چشم در دل شب بود، ترجیح میدادم که بسته نگهش دارم. 0 0 آرش زمانی 1404/6/14 - 10:08 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 310 واقعاً کسی نیست که در مقابل موسیقی مقاومت کند. با قلب نمیشود کار دیگری کرد، باید با رغبت تقدیمش کرد. پشت سر هر موسیقی باید سعی کرد آن آهنگ بدون نت را که برای ما ساخته شده شنید، آهنگ مرگ را. 0 2 آرش زمانی 1404/6/14 - 10:04 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 305 آب به سمتی که ماهیگیرها ایستاده بودند سر میکوبید و من به تماشاشان نشستم. راستش من هم درست مثل آنها عجلهای نداشتم. انگار که درست به لحظهای یا شاید سنی رسیده بودم که آدم در آن خوب میداند که با گذشت هر ساعت چه چیزی را از دست میدهد، ولی هنوز آن طور که باید و شاید به نیروی درایت دسترسی پیدا نکرده که بتواند روی جادهٔ زمان به موقع بایستد و گذشته از این، اگر هم بایستد، نمیدانم بدون وجود دیوانگی پیشروی که از زمان جوانی سراغ آدم آمده و عالم و آدم ستایشش میکنند، دیگر چه کار کند. آن وقت است که دیگر به جوانیاش نمیبالد، هنوز نمیتواند پیش همه اعتراف کند که جوانی شاید فقط همین باشد، فقط شتاب برای پیر شدن. 0 26 آرش زمانی 1404/6/12 - 16:06 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 57 When we are unhurried and wise, we perceive that only great and worthy things have any permanent and absolute existence,—that petty fears and petty pleasures are but the shadow of the reality. 0 0 آرش زمانی 1404/6/12 - 16:04 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 50 I would say to my fellows, once for all, As long as possible live free and uncommitted. It makes but little difference whether you are committed to a farm or the county jail. 0 0 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:33 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 35 Many are concerned about the monuments of the West and the East,—to know who built them. For my part, I should like to know who in those days did not build them,—who were above such trifling. 0 4 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:19 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 31 I have learned that the swiftest traveller is he that goes afoot. 0 0 آرش زمانی 1404/6/8 - 18:16 Walden هنری دیوید تورو 0.0 صفحۀ 22 By the blushes of Aurora and the music of Memnon, what should be man’s morning work in this world? I had three pieces of limestone on my desk, but I was terrified to find that they required to be dusted daily, when the furniture of my mind was all undusted still, and I threw them out the window in disgust. How, then, could I have a furnished house? I would rather sit in the open air, for no dust gathers on the grass, unless where man has broken ground. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:35 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 251 شاید همین است که آدم در زندگی دنبالش میگردد، فقط همین، یعنی دنبال بزرگترین غصّهٔ ممکن تا قبل از مردن کاملاً در قالب خودش جا بیفتد. 0 1 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:13 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 284 Don’t ever tell anybody anything. If you do, you start missing everybody. 0 41 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:11 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 168 If you do something too good, then, after a while, if you don’t watch it, you start showing off. And then you’re not as good any more. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:10 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 74 You take somebody’s mother, all they want to hear about is what a hot-shot their son is. 0 0 آرش زمانی 1404/6/5 - 10:09 The Catcher in the Rye جی. دی. سلینجر 3.6 222 صفحۀ 6 What I was really hanging around for, I was trying to feel some kind of a good-by. I mean I’ve left schools and places I didn’t even know I was leaving them. I hate that. I don’t care if it’s a sad good-by or a bad goodby, but when I leave a place I like to know I’m leaving it. If you don’t, you feel even worse. 0 0 آرش زمانی 1404/6/2 - 10:40 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 241 برای آینده نقشه میکشید. به او حق میدادم. حتی از این همه زحمتی که برای نگه داشتنم به خودش میداد، خجالت میکشیدم. البته دوستش داشتم، ولی وسوسهٔ خودم را بیشتر دوست داشتم، وسوسهٔ در رفتن از همه جا و دنبال چیزی که نمیدانم چه بود گشتن. 0 0 آرش زمانی 1404/6/2 - 10:38 سفر به انتهای شب لویی فردینان سلین 4.0 50 صفحۀ 241 آدم به سرعت پیر میشود، آن هم بدون اینکه بازگشتی در کار باشد. وقتی بدون اداره به بدبختیات عادت کردی و حتی دوستش داشتی، آن وقت متوجه قضیه میشوی. 0 0