بریده‌های کتاب نازنین فرامرزی

در این کشور همه یا دکتر اند یا مهندس

بنظر من این دسته از آدم ها بیشتر پایبند اصول اخلاقی هستند منظورم آن های است که خانواده هایشان را زجر کش می‌کنند و مورد سو استفاده قرار میدهند

گمان نکنید از این کار لذت می‌برند بلکه فقط نقش شان آن ها را وادار به این کار می کند،فقط همین و زمانی که آخرین فشنگ خود را شلیک میکنند از ترس میمیرند

زن مرد، کاسبانی زبردست که بنا به عادت به علت خیال بافی یا از سر حماقت به اینجا آمده اند.

مورخان آینده دربار ما چه خواهند گفت درباره انسان ها یک جمله کافی است:(او به دنبال عشق بازی و روزنامه خواندن بوده).

شیوه گفتار مثل پارچه ابریشمی است که بیشتر وقت ها اگزما را پنهان میکند

بخاطر این نقطه ضعف همیشه خودم را سرزنش میکنم .

حتی شک های بجای اورا تحسین میکنم

خب باید قبول کرد جامعه سادگی ذاتی و صادقانه اورا خدشه‌دار کرده است.

آدم دلش برای انسان های اولیه تنگ می‌شود لااقل حرف دل و زبانشان یکی بود.

همینه که هست. میخوای بخواه نمیخوای نخواه چه چیزی را باید خواست یا نخواست؟ حتما خودش را میخواهی تحملش کن ،نمی‌خوای نکن

تصور کنید انسانی از زو ا انسان های اولیه کرومانیون ساکن برج بابل شود!

حق با شماست سکوتش کر کنننده است. مثل سکوت جنگل های بکر کهن ، پر از ترس.

چایی را بو کشید و بو کشید و کاشکی بو نمی کشید چای بردش به سال های سیاه گذشته.

بعضی آدما اندازه یه گاو هم وجود ندارند.