بریدههای کتاب « ساکنِ گریز » « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 64 «دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. - حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. - حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند.» 0 0 « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 58 دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد، جز غم؟ که هزار آفرین بر غم باد! جنابِ مولانا میگوید انگار. 0 0 « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 55 «تنها بودن نتیجهی عدم یا فقدان نیست.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 47 «اما برای فرار از این بیاعتمادی ناخواسته چه میشود کرد؟ آیا میتوان هیچ نگفت و در سکوت، در خاموشی و بیزبانی عشق ورزید و دوست داشت؟ خیالش که بهشت است؛ اما در واقعیت، گویا به محال میماند. پس عجالتا باید به خود نهیب بزنیم که :«اگر دوستت دارمِ دیگری، چیزی جز فرضِ من معنا میدهد، نه که دوست داشتن حقیقت ندارد؛ بلکه دیگری زبان مرا و من، زبان دیگری را نمیشناسم.» چنین است وقتی مفاهیم انتزاعیتر میشوند و دهها و صدها معنی پیدا میکنند که هرکسی از ظن خود یارشان میشود و به کارشان میبندد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 47 «کلمات بینهایت خطرناکند. همان ”سرچشمهی سوء تفاهم“ها که بله، روباهِ شازده کوچولو گفته بود. کودکِ رابطه، ”دوستت دارم“ میشنود و وجدان میکند. اما زمان که میگذرد، بیمهری و نارفیقی میبیند و در میانهی خشم و تحسّر و دلشکستگی، به ”دوستت دارم“ بیاعتماد میشود. همچنین است عشق و وفاداری و صداقت و دهها کلمهی دیگری که باید بار بیان احساسات مارا بر دوش بکشد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 43 «و آخ به آدمِ گرفتارِ عادت! آدمِ وهمزدهای که گمان میکند همهچیز، همیشه، همهجا و همانطور میماند، که یاد نمیگیرد چیزهای دورریختنیِ زندگیاش را دور بریزد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0
بریدههای کتاب « ساکنِ گریز » « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 64 «دوست داشتن حساب و کتاب دارد. دوست داشتن حد و مرز میشناسد. - حساب و کتابش؟ ظرفیت خودت. که اگر میتوانی ظرفت را بزرگتر، ظرفیتت را بیشتر کن. اگر نمیتوانی اما اندازه نگه دار. - حد و مرزش؟ عزت خودت، کرامت خودت، شخصیت خودت. دوست داشتن که نباید تو را بیعزت، بیکرامت، بیشخصیت کند.» 0 0 « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 58 دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد، جز غم؟ که هزار آفرین بر غم باد! جنابِ مولانا میگوید انگار. 0 0 « ساکنِ گریز » دیروز دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 55 «تنها بودن نتیجهی عدم یا فقدان نیست.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 47 «اما برای فرار از این بیاعتمادی ناخواسته چه میشود کرد؟ آیا میتوان هیچ نگفت و در سکوت، در خاموشی و بیزبانی عشق ورزید و دوست داشت؟ خیالش که بهشت است؛ اما در واقعیت، گویا به محال میماند. پس عجالتا باید به خود نهیب بزنیم که :«اگر دوستت دارمِ دیگری، چیزی جز فرضِ من معنا میدهد، نه که دوست داشتن حقیقت ندارد؛ بلکه دیگری زبان مرا و من، زبان دیگری را نمیشناسم.» چنین است وقتی مفاهیم انتزاعیتر میشوند و دهها و صدها معنی پیدا میکنند که هرکسی از ظن خود یارشان میشود و به کارشان میبندد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 47 «کلمات بینهایت خطرناکند. همان ”سرچشمهی سوء تفاهم“ها که بله، روباهِ شازده کوچولو گفته بود. کودکِ رابطه، ”دوستت دارم“ میشنود و وجدان میکند. اما زمان که میگذرد، بیمهری و نارفیقی میبیند و در میانهی خشم و تحسّر و دلشکستگی، به ”دوستت دارم“ بیاعتماد میشود. همچنین است عشق و وفاداری و صداقت و دهها کلمهی دیگری که باید بار بیان احساسات مارا بر دوش بکشد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0 « ساکنِ گریز » 2 روز پیش دال دوست داشتن حسین وحدانی 3.8 54 صفحۀ 43 «و آخ به آدمِ گرفتارِ عادت! آدمِ وهمزدهای که گمان میکند همهچیز، همیشه، همهجا و همانطور میماند، که یاد نمیگیرد چیزهای دورریختنیِ زندگیاش را دور بریزد.» • دالِ دوست داشتن • 0 0