بریده‌های کتاب مایان

هنگامی می توان حس امنیت را چشید که افراد به جای حذف یکدیگر ، از هم محافظت کنند.

در جامعه ای که حاضر به پرداخت بهایی برای امنیت ما نیست ، باید نه تنها از تبدیل شدن به یک قربانی تراژدی ترسید ، بلکه از تبدیل شدن به یک جنایتکار نیز بیم داشت.

ساده ترین راه برای تبدیل کردن یک عبارت به یک دروغ ، اضافه کردن قید "تا همیشه" به آن است.

ساده ترین راه برای حس کردن بدبختی این است که به زندگی دیگران نگاه کنیم و آن ها را با خود مقایسه نماییم.

حاضرم به جایی بروم که کسی در اطراف نباشد. نه کسی ملودی های من را به اشتراک بگذارد و نه کسی به زبان من صحبت کند. می خوام خانه ای بسازم، خانه ای بدون در و دیوار. خانه ای بدون همسایه و خانه ای بدون نگهبان. اگر مریض باشم .می خواهم هیچ کس از اطراف مراقب من نباشد. و اگر بمیرم دلم می خواهد کسی برای من عزاداری نکند.

روابطی که با اشیاء و غذاها و وسایل حمل نقل و مردم دارید ، جملگی بازتاب رابطه‌ای است که با خود دارید .

آدم ها به روش هایی که زخمی شده‌اند ، امن ترین روش دوست داشتن را انتخاب می کنند تا کم ترین احتمال طردشدگی را در رابطه تجربه کنند.