بریدههای کتاب ماهان خلیلی ماهان خلیلی 7 روز پیش پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 35 گفت:«آیا ممکن است این بستر گور من باشد؟» و پنداری شیطان بود که در گوشش گفت:«بله، بستری که خانهی تنهایی است گوری بیش نیست.» 0 15 ماهان خلیلی 7 روز پیش پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 35 چرا این دنیا را با این همه زیبایی آفریدهای و بهرهگیری از آنهارا گناه قرار دادهای و بندگانت را به پرهیز از آنها سفارش کردی؟ چرا وسوسه را برای ما آفریدهای؟ وسوسه! ولی آیا همین وسوسه نیست که من میخواهم از شادیها و لذتهای زندگی بگریزم و برای آخرت توشهای به جایی بفرستم که شاید موهوم باشد؟ 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 13 چشمان عاشق البته نابیناست. 2 72 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 همین ضرورت اطاعت محض از بزرگ پدر هرگونه تردید را در دل از میان میبرد. 0 4 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 «وظیفه من تفکر و تشخیص راه درست نیست. من باید تکلیفی که برایم معین شده است اجرا کنم، خواه بیدار ایستادن در برابر یادگاریهای مقدس باشد یا خواندن سرود با همسرایان. یا حتی، اگر بگویند کار حسابداری صومعه» 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 «نمیدانم چرا باید روزی چندبار دعاهای واحدی گوش دهم. فقط میدانم که باید گوش داد و چون میدانم باید گوش داد از گوش دادن به آنها احساس شادی میکنم» 0 4 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 68 من مردی را میشناختم که بیست سال از زندگی خود را برای زنی گیج و احمق صرف کرده بود و همهچیز را، دوستان و کار و حتی حرمت زندگیش را، در راه او فدا کرده بود. با اینهمه شبی به این مطلب پی برد که هرگز اورا دوست نمیداشته است. در حقیقت او گرفتار ملال بود، مثل بسیاری از مردم گرفتار ملال بود و از این رو برای خود زندگی پردردسر و مصیبتباری ساخته بود. علت اغلب تعهدات انسانی این است که باید حادثهای روی دهد، ولو بندگی عاری از عشق، ولو جنگ یا مرگ باشد. بنابراین زنده باد مراسم تدفین! 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 102 امروزه ما برای داوری، همچنان که برای زنا، همواره آمادهایم. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 106 هرکدام میخواهیم به هر قیمتی شده بیگناه باشیم، حتی اگر برای این کار لازم باشد که نوع بشر و قضای آسمانی را متهم کنیم. 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 133 پس تنها فایده خداوند باید این باشد که بیگناهی را تضمین کند و من مذهب را بیشتر به صورت تشکلیات مفصلی میبینم که کارش شستن و سفید کردن است. به علاوه، همینطور هم بوده است. 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 138 ما همهاش از رحم سخن میگوییم، منتها دیگر کسی را تبرئه نمیکنیم. 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 154 داستاننویس بیدینی را میشناسم که هر شب نماز میخواند. ولی علیرغم نیات شبانهاش، در کتابهایش بر سر خدا چهها که نمیآورد! 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 154 به راستی چه زمانه مسخرهای! جای تعجب نیست که ذهن مردم چنین آشفته باشد و یکی از دوستان من، که وقتی شوهری خوب و وفادار بود ایمان نداشت، همین که زناکار شد ایمانش به مسیح گل کرد! 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 292 اما هیچکس جرات نمیکرد وجود خدای سالها پیش را که بخشنده هدایا بود، مانند رنج انسانی سالخورده و نظیر امیدهای جوان تروتازه بود به آنان اعلام کند. دیگر در قلب همهکس برای چیزی جا نبود. مگر برای امیدی بسیار قدیمی و بسیار تیره، امیدی که نمیگذارد انسانها خود را به آغوش مرگ بیندازند و تنها عبارت است از سماجتی برای زیستن. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 293 دنیای بیعشق به منزله دنیای مردهای است و پیوسته ساعتی فرا میرسد که انسان از زندانها و کار و تلاش خسته میشود و چهره عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد میخواهد. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 324 اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن، تنها با آنچه انسان میداند و آنچه به یاد میآورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار بود. بیشگ تارو نیز همینطور زیسته بود و میدانست زندگی بدون آرزوها چقدر عقیم است. آرامش بیامید و آرزو وجود ندارد تارو که حق محکوم کردن هیچکس را به انسان نمیداد و با این همه میدانست که هیچکس نمیتواند از محکوم ساختن خودداری کند و قربانیان نیز گاهی خود را در مقام جلاد میبینند. 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/6 مردم مشوش فردریک بکمن 4.3 47 صفحۀ 334 میگویند شخصیت هرکس برآیندی است از تجربیات او. اما این حقیقت ندارد؛ نه کاملا، چون اگر بنا بود تنها با گذشتهمان تعریف شویم، نمیتوانستیم خودمان را تحمل کنیم. باید بتوانیم خود را مجاب کنیم که ما چیزی بیشتر از فقط و فقط اشتباهات دیروزمان هستیم: انتخاب بعدیمان، فردایمان. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/6 مردم مشوش فردریک بکمن 4.3 47 صفحۀ 53 اما ما آمادگی بزرگ شدن را نداشتیم. یکی باید جلوی مارا میگرفت. 0 23 ماهان خلیلی 1404/4/6 1984 جورج اورول 4.2 198 صفحۀ 275 هرگز، به هیچ دلیلی، آدم حاضر نمیشد آرزو کند بیشتر عذابش بدهند. پای درد که وسط میآمد، آدم چیزی نمیخواست جز آنکه تمام شود. توی دنیا هیچچیز از درد جسمانی بدتر نبود. همانطور که کف سلول به خود میپیچید و بیحاصل بازوی ناتوانش را چسبیده بود، بارها و بارها به خود گفت«در مقابل درد کسی قهرمان نیست، کسی قهرمان نیست» 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/6 بوف کور صادق هدایت 3.7 220 صفحۀ 82 آیا اتاق من یک تابوت نبود، رختخوابم سردتر و تاریکتر از گور نبود؟ رختخوابی که همیشه افتاده بود و مرا دعوت به خوابیدن میکرد! 0 2
بریدههای کتاب ماهان خلیلی ماهان خلیلی 7 روز پیش پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 35 گفت:«آیا ممکن است این بستر گور من باشد؟» و پنداری شیطان بود که در گوشش گفت:«بله، بستری که خانهی تنهایی است گوری بیش نیست.» 0 15 ماهان خلیلی 7 روز پیش پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 35 چرا این دنیا را با این همه زیبایی آفریدهای و بهرهگیری از آنهارا گناه قرار دادهای و بندگانت را به پرهیز از آنها سفارش کردی؟ چرا وسوسه را برای ما آفریدهای؟ وسوسه! ولی آیا همین وسوسه نیست که من میخواهم از شادیها و لذتهای زندگی بگریزم و برای آخرت توشهای به جایی بفرستم که شاید موهوم باشد؟ 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 13 چشمان عاشق البته نابیناست. 2 72 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 همین ضرورت اطاعت محض از بزرگ پدر هرگونه تردید را در دل از میان میبرد. 0 4 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 «وظیفه من تفکر و تشخیص راه درست نیست. من باید تکلیفی که برایم معین شده است اجرا کنم، خواه بیدار ایستادن در برابر یادگاریهای مقدس باشد یا خواندن سرود با همسرایان. یا حتی، اگر بگویند کار حسابداری صومعه» 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/19 پدر سرگی لی یف نیکالایویچ تولستوی 3.9 63 صفحۀ 21 «نمیدانم چرا باید روزی چندبار دعاهای واحدی گوش دهم. فقط میدانم که باید گوش داد و چون میدانم باید گوش داد از گوش دادن به آنها احساس شادی میکنم» 0 4 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 68 من مردی را میشناختم که بیست سال از زندگی خود را برای زنی گیج و احمق صرف کرده بود و همهچیز را، دوستان و کار و حتی حرمت زندگیش را، در راه او فدا کرده بود. با اینهمه شبی به این مطلب پی برد که هرگز اورا دوست نمیداشته است. در حقیقت او گرفتار ملال بود، مثل بسیاری از مردم گرفتار ملال بود و از این رو برای خود زندگی پردردسر و مصیبتباری ساخته بود. علت اغلب تعهدات انسانی این است که باید حادثهای روی دهد، ولو بندگی عاری از عشق، ولو جنگ یا مرگ باشد. بنابراین زنده باد مراسم تدفین! 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 102 امروزه ما برای داوری، همچنان که برای زنا، همواره آمادهایم. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 106 هرکدام میخواهیم به هر قیمتی شده بیگناه باشیم، حتی اگر برای این کار لازم باشد که نوع بشر و قضای آسمانی را متهم کنیم. 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 133 پس تنها فایده خداوند باید این باشد که بیگناهی را تضمین کند و من مذهب را بیشتر به صورت تشکلیات مفصلی میبینم که کارش شستن و سفید کردن است. به علاوه، همینطور هم بوده است. 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 138 ما همهاش از رحم سخن میگوییم، منتها دیگر کسی را تبرئه نمیکنیم. 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 154 داستاننویس بیدینی را میشناسم که هر شب نماز میخواند. ولی علیرغم نیات شبانهاش، در کتابهایش بر سر خدا چهها که نمیآورد! 0 0 ماهان خلیلی 1404/4/11 سقوط آلبر کامو 3.9 96 صفحۀ 154 به راستی چه زمانه مسخرهای! جای تعجب نیست که ذهن مردم چنین آشفته باشد و یکی از دوستان من، که وقتی شوهری خوب و وفادار بود ایمان نداشت، همین که زناکار شد ایمانش به مسیح گل کرد! 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 292 اما هیچکس جرات نمیکرد وجود خدای سالها پیش را که بخشنده هدایا بود، مانند رنج انسانی سالخورده و نظیر امیدهای جوان تروتازه بود به آنان اعلام کند. دیگر در قلب همهکس برای چیزی جا نبود. مگر برای امیدی بسیار قدیمی و بسیار تیره، امیدی که نمیگذارد انسانها خود را به آغوش مرگ بیندازند و تنها عبارت است از سماجتی برای زیستن. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 293 دنیای بیعشق به منزله دنیای مردهای است و پیوسته ساعتی فرا میرسد که انسان از زندانها و کار و تلاش خسته میشود و چهره عزیز و قلبی را که از مهربانی شکفته باشد میخواهد. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/8 طاعون آلبر کامو 4.1 91 صفحۀ 324 اما اگر بردن بازی فقط همین بود، زیستن، تنها با آنچه انسان میداند و آنچه به یاد میآورد و محروم از آنچه آرزو دارد، چه دشوار بود. بیشگ تارو نیز همینطور زیسته بود و میدانست زندگی بدون آرزوها چقدر عقیم است. آرامش بیامید و آرزو وجود ندارد تارو که حق محکوم کردن هیچکس را به انسان نمیداد و با این همه میدانست که هیچکس نمیتواند از محکوم ساختن خودداری کند و قربانیان نیز گاهی خود را در مقام جلاد میبینند. 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/6 مردم مشوش فردریک بکمن 4.3 47 صفحۀ 334 میگویند شخصیت هرکس برآیندی است از تجربیات او. اما این حقیقت ندارد؛ نه کاملا، چون اگر بنا بود تنها با گذشتهمان تعریف شویم، نمیتوانستیم خودمان را تحمل کنیم. باید بتوانیم خود را مجاب کنیم که ما چیزی بیشتر از فقط و فقط اشتباهات دیروزمان هستیم: انتخاب بعدیمان، فردایمان. 0 2 ماهان خلیلی 1404/4/6 مردم مشوش فردریک بکمن 4.3 47 صفحۀ 53 اما ما آمادگی بزرگ شدن را نداشتیم. یکی باید جلوی مارا میگرفت. 0 23 ماهان خلیلی 1404/4/6 1984 جورج اورول 4.2 198 صفحۀ 275 هرگز، به هیچ دلیلی، آدم حاضر نمیشد آرزو کند بیشتر عذابش بدهند. پای درد که وسط میآمد، آدم چیزی نمیخواست جز آنکه تمام شود. توی دنیا هیچچیز از درد جسمانی بدتر نبود. همانطور که کف سلول به خود میپیچید و بیحاصل بازوی ناتوانش را چسبیده بود، بارها و بارها به خود گفت«در مقابل درد کسی قهرمان نیست، کسی قهرمان نیست» 0 3 ماهان خلیلی 1404/4/6 بوف کور صادق هدایت 3.7 220 صفحۀ 82 آیا اتاق من یک تابوت نبود، رختخوابم سردتر و تاریکتر از گور نبود؟ رختخوابی که همیشه افتاده بود و مرا دعوت به خوابیدن میکرد! 0 2