بریدههای کتاب رزیِ رادیو سکوت ؛ رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 7 بزرگ شدن برای بعضی دخترها چیزی نیست که انتخابش کرده باشند؛ برخی دخترها مجبورند بزرگ شوند. «برای پسرها شاید گاهی دنیا بر وفق مرادشون بچرخه، اما دنیا تقریبا همیشه بر ضد ما دخترهاست.» 0 11 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 13 بدترین چیزی که درباره شما میدانیم این است که به شما وابستهایم. که کارهای شما روی زندگی ما تاثیر میگذارد؛ نه فقط کارهای کسانی که ما انتخابشان میکنیم، نه فقط کارهای آنها که دوستشان میداریم، بلکه حتی کارهای شما آدمهای بیشعور. همین شماها که هیچ صفی را رعایت نمیکنید، همین شماهایی که نمیتوانید درست رانندگی کنید، همین شماهایی که از سریالهای مزخرف تلویزیون خوشتان میآید و توی رستوران بلندبلند حرف می زنید. همین شماها که کج پارک میکنید و به حزبها و آدمهای ناجور رای میدهید. شماها بر لحظهلحظه زندگی ما تاثیر دارید. خداوندا! به همین دلیل است از شما بیزاریم! 0 13 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 20 یاد میگیرد که مردم یک دروغ ساده را ترجیح میدهند به یک راست پیچیده، چون دروغ مزیتی دارد که شکست ناپذیرش میکند: حقیقت باید بتواند تمام جزئیات یک حادثه را باز کند و شرح دهد، اما دروغ فقط کافی است باورکردنی باشد. 0 14 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 21 سادهترین دلیل بدترین کارهای ما مردم این است که نمیخواهیم بپذیریم اشتباه کردهایم. 0 7 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 56 شاید برخی آدمها بیقرارند و دنبال جنگ، حتی شده با خودشان. 0 6 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 78 از آن پدرها نبوده که بتواند بگوید چقدر عاشق همسر و بچههایش است. امیدش همیشه به این بوده که بتواند با کارهایش این را نشان دهد. 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 79 «حالا هرچیزی که هستیم در درجه دوم قرار میگیره، چون حالا دیگه در درجه اول پدر و مادریم!» 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 79 همه میپرسیدند: «آدم چطور میتونه از پس همچین اندوهی بربیاد؟» و تنها جواب پیتر این بود که آدم نمیتواند. آدم فقط به نفس کشیدن ادامه میدهد و بس. 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 82 ما سرانجام در نقطهای از زندگی از تحمل رنج روح هم خسته میشویم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 104 «فاطمه، یادت میآد وقتی بچهها کوچیک بودن؟ میرفتیم دم پیشدبستانی دنبالشون؟ از دور میدویدن و خودشون رو پرت میکردن توی بغلمون. نگران نبودن بیفتن، چون مطمئن بودن میگیریمشون. اون لحظه بهترین لحظه عمر من بود.» 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 102 فاطمه عاشق مردم اینجا است، چون وانمود میکنند همهچیز رو به راه است. زندگی سخت است، درد دارد و آنها به این معترفاند. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 345 زندگی چیز ترسناک عجیبی است. همه وقتمان را صرف کنترل آن میکنیم اما اتفاقاتی ما را شکل میدهند که هیچ کنترلی بر آنها نداریم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 342 وقتی مرگ به زندگیمان پنجه میاندازد، زندگی عادی امری میشود بسیار بسیار دور از دست. اندوه مثل یک جانور وحشی ما را چنان به دام تاریکی میکشد که بازگشت به خانه ناممکن مینماید. دیگر نخواهیم خندید. درد چنان در درونمان میپیچد که حتی تصور عادت کردن به آن هم ممکن نیست. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 325 آنها همه آنچه را خودشان از آن محروم بودند به فرزندانشان دادهاند: داشتن اختیار زندگی خود بدون جنگ هرروزه. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 310 «مسخرهترین چیز داشتن خانواده اینه که هیچوقت کافی نیستی.» 0 6 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 383 همه ما در اعماق وجودمان میگوییم ای کاش افسانهها به همین سادگی بودند، چون دوست داریم هم چنین باشد. اما جامعه مثل یخ است، نه مثل آب، سریع جهتش را عوض نمیکند و جاری نمیشود، چون تو اینطور میخواهی، بلکه مثل یخچالها یانتیمتری حرکت میکند. و گاه اصلا هیچ تکانی نمیخورد. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 383 زمان میگذرد و بیشتر ما درگیر اینیم که صبحها بتوانیم خودمان را از تخت بیرون بکشیم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 424 چیزهای زیادی هست که بوبو باید از او میپرسید. این است کاری که مرگ با ما میکند. مثل یک گفتوگوی تلفنی است، به محض اینکه گوشی را میگذاریم، یادمان میآید چه باید میگفتیم. 0 5 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 444 دیوید میخواهد او را در آغوش بگیرد. موضوع درخور توجهی است؛ اینکه فراموش کنی چطور باید کسی را در آغوش بگیری. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 112 «یادت هست همیشه میگفتی خیلی بلندپروازی، اینطوری معشوقه پیدا نمیکنی؟ تقصیر توئه، چون دلم میخواد کسی رو پیدا کنم که اونطوری که تو و پدر به هم نگاه میکنین به من نگاه کنه.» 0 3
بریدههای کتاب رزیِ رادیو سکوت ؛ رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 7 بزرگ شدن برای بعضی دخترها چیزی نیست که انتخابش کرده باشند؛ برخی دخترها مجبورند بزرگ شوند. «برای پسرها شاید گاهی دنیا بر وفق مرادشون بچرخه، اما دنیا تقریبا همیشه بر ضد ما دخترهاست.» 0 11 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 13 بدترین چیزی که درباره شما میدانیم این است که به شما وابستهایم. که کارهای شما روی زندگی ما تاثیر میگذارد؛ نه فقط کارهای کسانی که ما انتخابشان میکنیم، نه فقط کارهای آنها که دوستشان میداریم، بلکه حتی کارهای شما آدمهای بیشعور. همین شماها که هیچ صفی را رعایت نمیکنید، همین شماهایی که نمیتوانید درست رانندگی کنید، همین شماهایی که از سریالهای مزخرف تلویزیون خوشتان میآید و توی رستوران بلندبلند حرف می زنید. همین شماها که کج پارک میکنید و به حزبها و آدمهای ناجور رای میدهید. شماها بر لحظهلحظه زندگی ما تاثیر دارید. خداوندا! به همین دلیل است از شما بیزاریم! 0 13 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 20 یاد میگیرد که مردم یک دروغ ساده را ترجیح میدهند به یک راست پیچیده، چون دروغ مزیتی دارد که شکست ناپذیرش میکند: حقیقت باید بتواند تمام جزئیات یک حادثه را باز کند و شرح دهد، اما دروغ فقط کافی است باورکردنی باشد. 0 14 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 21 سادهترین دلیل بدترین کارهای ما مردم این است که نمیخواهیم بپذیریم اشتباه کردهایم. 0 7 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 56 شاید برخی آدمها بیقرارند و دنبال جنگ، حتی شده با خودشان. 0 6 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 78 از آن پدرها نبوده که بتواند بگوید چقدر عاشق همسر و بچههایش است. امیدش همیشه به این بوده که بتواند با کارهایش این را نشان دهد. 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 79 «حالا هرچیزی که هستیم در درجه دوم قرار میگیره، چون حالا دیگه در درجه اول پدر و مادریم!» 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 79 همه میپرسیدند: «آدم چطور میتونه از پس همچین اندوهی بربیاد؟» و تنها جواب پیتر این بود که آدم نمیتواند. آدم فقط به نفس کشیدن ادامه میدهد و بس. 0 4 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 82 ما سرانجام در نقطهای از زندگی از تحمل رنج روح هم خسته میشویم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 104 «فاطمه، یادت میآد وقتی بچهها کوچیک بودن؟ میرفتیم دم پیشدبستانی دنبالشون؟ از دور میدویدن و خودشون رو پرت میکردن توی بغلمون. نگران نبودن بیفتن، چون مطمئن بودن میگیریمشون. اون لحظه بهترین لحظه عمر من بود.» 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 102 فاطمه عاشق مردم اینجا است، چون وانمود میکنند همهچیز رو به راه است. زندگی سخت است، درد دارد و آنها به این معترفاند. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 345 زندگی چیز ترسناک عجیبی است. همه وقتمان را صرف کنترل آن میکنیم اما اتفاقاتی ما را شکل میدهند که هیچ کنترلی بر آنها نداریم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 342 وقتی مرگ به زندگیمان پنجه میاندازد، زندگی عادی امری میشود بسیار بسیار دور از دست. اندوه مثل یک جانور وحشی ما را چنان به دام تاریکی میکشد که بازگشت به خانه ناممکن مینماید. دیگر نخواهیم خندید. درد چنان در درونمان میپیچد که حتی تصور عادت کردن به آن هم ممکن نیست. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 325 آنها همه آنچه را خودشان از آن محروم بودند به فرزندانشان دادهاند: داشتن اختیار زندگی خود بدون جنگ هرروزه. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 310 «مسخرهترین چیز داشتن خانواده اینه که هیچوقت کافی نیستی.» 0 6 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 383 همه ما در اعماق وجودمان میگوییم ای کاش افسانهها به همین سادگی بودند، چون دوست داریم هم چنین باشد. اما جامعه مثل یخ است، نه مثل آب، سریع جهتش را عوض نمیکند و جاری نمیشود، چون تو اینطور میخواهی، بلکه مثل یخچالها یانتیمتری حرکت میکند. و گاه اصلا هیچ تکانی نمیخورد. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 383 زمان میگذرد و بیشتر ما درگیر اینیم که صبحها بتوانیم خودمان را از تخت بیرون بکشیم. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 424 چیزهای زیادی هست که بوبو باید از او میپرسید. این است کاری که مرگ با ما میکند. مثل یک گفتوگوی تلفنی است، به محض اینکه گوشی را میگذاریم، یادمان میآید چه باید میگفتیم. 0 5 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 444 دیوید میخواهد او را در آغوش بگیرد. موضوع درخور توجهی است؛ اینکه فراموش کنی چطور باید کسی را در آغوش بگیری. 0 2 رزیِ رادیو سکوت ؛ 1404/2/28 ما در برابر شما جلد 2 فردریک بکمن 4.3 27 صفحۀ 112 «یادت هست همیشه میگفتی خیلی بلندپروازی، اینطوری معشوقه پیدا نمیکنی؟ تقصیر توئه، چون دلم میخواد کسی رو پیدا کنم که اونطوری که تو و پدر به هم نگاه میکنین به من نگاه کنه.» 0 3