بریده‌ کتاب‌های نحسی ستاره های بخت ما

آدم نمی‌تواند انتخاب کند که به او آسیب رسانده بشود یا نه ، ولی تا حدودی می‌تواند این انتخاب را بکند که چه کسی این آسیب را به او بزند.

در این دنیا فقط یک چیز هست که از رنج کشیدن از سرطان بدتر است،و آن هم داشتن بچه ای است که از سرطان رنج می‌کشد.

قهرمانان واقعی الزاما کسانی نیستند که کاری انجام می دهند ، قهرمانان واقعی کسانی هستند که توجه می کنند و توجه نشان می دهند .

هر طلوعی غروبی دارد هیچ چیز طلایی ماندگار نیست

اکثر آدم ها وقتی آزادی براشون فراهم باشه، رو به گناه میارن.

نوشتن احیا نمی کند ، نوشتن دفن می کند

غم و اندوه آدم رو تغییر نمیده بلکه شما رو افشا میکنه

اگر دردی وجود نداشت، چگونه می‌شد لذت‌ها را درک کرد؟

همیشه وقتی دنیای بیرون به شکلی ناگهانی توجه مرا می خواست ، حس میکردم درد بیدارم می کند .

بیشتر آدم ها توی آزادی گناه رو پیدا می کنن

به هر حال نگرانی یکی دیگر از عوارض جانبی مرگ است

زندگی از زندگی می آید . زندگی ، زندگی به وجود می آورد و به وجود می آورد و باز به وجود می آورد .....

«دنیا کارخونه ی تضمین آرزوها نیست!»

اشک پیوسته از گونه‌های سرخش جاری بود. صورتش یک ماسک پُر تنش از درد بود.

دنیا کارخانه برآورده کردن آرزوها نیست.

انگار وقتی همکار تجدید خاطره‌ات رو از دست میدهی، خود خاطره‌ها رو هم از دست میدهی، انگار که از چند ساعت پیش تاحالا از ارزش و واقعی بودن کارهایی که باهم کرده بودیم کم شده بود.

ما عزادارهای نامنظمی هستیم برای همین خیلی‌ها شکسپیر رو یادشون می‌مونه اما هیچ‌کس،کسی‌رو که شکسپیر براش شعر پنجاه و پنجمش رو نوشته،یادش نمیاد.

برخی بی نهایت ها بزرگتر از بی نهایت های دیگرند