بریدههای کتاب طومار شیخ شرزین پارسا نوروزی 1404/1/27 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 54 کسی دوستدار حقیقت نیست و همه دوستدار مصلحتاند! 1 51 رعنا حشمتی 1402/8/24 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 43 رعیت صفر است - تا بدانی - رعیت را در شمار صفر آور، و بزرگان همه عددند، و سلطان و سالاران برتر شمارهاند. سلطان نه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانیان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه دو و یک اند و رعیت صفر است. با اینهمه بهای هر سلطان به رعیت است، و هیچ عدد بی صفر بزرگ نشود، چنان که هزار بی صفرهایش بیش از یک نیست. بدان که رعیت هیچ مینماید و بیش از همه است. 1 19 پارسا نوروزی 1404/1/27 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 61 دندانم کندند تا نگویم، و چشمم تا نبینم، اما پا را وانهادهاند که ترک وطن کنم. یعنی که در این شهر جای خرد نیست. 0 5 رعنا حشمتی 1402/8/24 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 68 آری آدمیان به آینهها شبیهند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلین یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من کاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار تصویر خرد شما پیدا بود. 0 9 آروشا دهقان 1402/4/8 طومار شیخ شرزین [فیلمنامه] بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 61 دندانم کندند تا نگویم، و چشمم تا نبینم، اما پا را وانهادهاند تا ترک وطن کنم. یعنی در این شهر جای خِرَد نیست! 0 31 آروشا دهقان 1402/4/7 طومار شیخ شرزین [فیلمنامه] بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 12 این کتاب میگوید که تازیان در نهایت نیکخواهی به ما حمله کردند و ما در کمال ناسپاسی از خود دفاع کردیم. آنها با خوشقلبی تمام شهرهای ما را ویران کردند، و ما از شدت بددلی تسلیم نشدیم. آنها در کمال دلرحمی ما را قتلعام کردند، و ما در نهایت سنگدلی سر زیر تیغ نگذاشتیم و دست به دفاع برداشتیم. تا آنجا که میگوید: «- آن معاندان نابکار خونخوار را به قعر اسفل درکات دوزخ فرستادند.» [کتاب را میبندد] یعنی ما! 1 20
بریدههای کتاب طومار شیخ شرزین پارسا نوروزی 1404/1/27 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 54 کسی دوستدار حقیقت نیست و همه دوستدار مصلحتاند! 1 51 رعنا حشمتی 1402/8/24 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 43 رعیت صفر است - تا بدانی - رعیت را در شمار صفر آور، و بزرگان همه عددند، و سلطان و سالاران برتر شمارهاند. سلطان نه است و وزیران و چاکران و سالاران و دیوانیان هشت و هفت و شش و پنج و چهار و سه دو و یک اند و رعیت صفر است. با اینهمه بهای هر سلطان به رعیت است، و هیچ عدد بی صفر بزرگ نشود، چنان که هزار بی صفرهایش بیش از یک نیست. بدان که رعیت هیچ مینماید و بیش از همه است. 1 19 پارسا نوروزی 1404/1/27 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 61 دندانم کندند تا نگویم، و چشمم تا نبینم، اما پا را وانهادهاند که ترک وطن کنم. یعنی که در این شهر جای خرد نیست. 0 5 رعنا حشمتی 1402/8/24 طومار شیخ شرزین بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 68 آری آدمیان به آینهها شبیهند. آینهی زنگار بسته ترا کدر نشان میدهد، و آینهی ترک خورده ترا شکسته، و آینهی صیقلین یا مواج ترا صاف یا معوج. و این جز آنست که تو صاف باشی یا شکسته یا کدر یا زنگار بسته. من گاهی آینهی دق بودهام، و گاهی به تلنگری ترک برداشتهام. من کاهی به کلی خرد شدهام، و در هزار تکهی من هزار تصویر خرد شما پیدا بود. 0 9 آروشا دهقان 1402/4/8 طومار شیخ شرزین [فیلمنامه] بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 61 دندانم کندند تا نگویم، و چشمم تا نبینم، اما پا را وانهادهاند تا ترک وطن کنم. یعنی در این شهر جای خِرَد نیست! 0 31 آروشا دهقان 1402/4/7 طومار شیخ شرزین [فیلمنامه] بهرام بیضایی 4.5 13 صفحۀ 12 این کتاب میگوید که تازیان در نهایت نیکخواهی به ما حمله کردند و ما در کمال ناسپاسی از خود دفاع کردیم. آنها با خوشقلبی تمام شهرهای ما را ویران کردند، و ما از شدت بددلی تسلیم نشدیم. آنها در کمال دلرحمی ما را قتلعام کردند، و ما در نهایت سنگدلی سر زیر تیغ نگذاشتیم و دست به دفاع برداشتیم. تا آنجا که میگوید: «- آن معاندان نابکار خونخوار را به قعر اسفل درکات دوزخ فرستادند.» [کتاب را میبندد] یعنی ما! 1 20