بریدههای کتاب بر باد رفته سیده مهشید عزیزی 1403/4/20 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 67 «فرزند، هر کجا میروی و هرچه میکنی، فقط و فقط به خاطر بیاور که تو از چه خانوادهای بودهای و دست تقاضا پیش این و آن دراز نکن!» 0 1 Artemis 1402/11/24 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 99 از آنجا که اسکارلت خیلی جوان بود، حیرت میکرد که مردم چطور تا این حد خودخواه و بی عاطفه اند و تا این اندازه به درد های درون او توجه ندارند! دنیا همان حال پیش می رود و کوچک ترین وقفه ایی در حرکت ان حادث نمیشود. 0 14 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 48 اسکارلت در ان هوای تیره غروب، به چهره و اندام پدر می نگریست و از بودن پهلوی او احساس آرامش میکرد. مثل این بود که اورا با تمام خشونت ظاهر، بسیار عزیز میداشت و میدید روحش با تارهای ناپیدایی از محبت به وجود او بسته شده است. 0 2 Saina 1403/2/28 بر باد رفته (دوره دو جلدی) مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 209 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 607 بارهایشان هر چقدر سنگین بود، میبایستی به روی شانهٔ خودشان فشار آورد. برای اینکه این شانهها به قدر کافی قوی آفریده شده بودند. 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 260 اصولاً این عمر، چه عمری است که دوران شادی و خودنمایی و طنازیاش آنقدر کوتاه است؟ 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 17 حالا میفهمم که در آن روزها من سیمای واقعی حیات را نمیدیدم، بلکه آنچه میدیدم، سایهای از آن بود. 0 8 سیده مهشید عزیزی 1403/5/9 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 874 او از آن آدمهایی نبود که تمام روز در گوشهای بنشیند و ببیند چه موقع این درهای بسته باز خواهد شد. انتظار معجزه کاری است بیهوده. 0 25 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 88 الن در بسیاری از موارد، سادگی و صراحت این مردم را ستایش میکرد، زیرا گذشت و اغماضشان کم بود و در عین حال «همدیگر را به هرچه که داشتند، ارزش میگذاشتند.» 0 7 سیده مهشید عزیزی 1403/4/20 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 112 الن تا آن روز به او نگفته بود که آرزو و وصال، دو چیز مختلف اند. زندگی به او نیاموخته بود که رسیدن به هدف نهایی و بردن مسابقه، تنها با شتاب نیست. 0 15 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 633 گریه موقعی مؤثر بود که مردی در آن اطراف باشد و او به آن وسیله بخواهد دل او را رام کند. 0 0 نجمه صافدل 1404/4/2 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 743 0 4 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 340 مثل اینکه گوشهایشان خیلی پر از صدای طبل و نوای شیپور و کلمات فریب دهندهٔ رهبرانی است که خودشان ابداً از جایشان تکان نمی خورند! 0 0 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 351 اگر راستش را بخواهی، به درد این اشخاص هم همین تاجهای افتخار میخورد که در عین مسکنت و بیچارگی، به آن دلخوش باشند! 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 401 ما بیخود خودمان را با دنیا درانداختهایم. 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 525 عصبانیتش متوجه او نبود، بلکه متوجه دنیایی بود که چنین حوادثی ممکن بود در آن اتفاق بیفتد. 0 1 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 60 برای اسکارلت، الن اوهارا(مادرش)وجودی متمایز و پرستیدنی بود ، نظیر معجزه ایی بود که در آن خانه وجود داشت. در عین آنکه مرعوبش میکرد، به او آسایش میداد و تسکین می بخشید. 0 6 سیده مهشید عزیزی 1403/4/21 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 153 وجود یک قلب گرم و پرمحبت، چهره را شادابی و جمال میبخشد. 0 2 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 41 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 196 خودش برای اینکه از دیگری انتقام بگیرد، با پای خود، به طرف نابودی و فنا رفته بود. 0 2
بریدههای کتاب بر باد رفته سیده مهشید عزیزی 1403/4/20 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 67 «فرزند، هر کجا میروی و هرچه میکنی، فقط و فقط به خاطر بیاور که تو از چه خانوادهای بودهای و دست تقاضا پیش این و آن دراز نکن!» 0 1 Artemis 1402/11/24 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 99 از آنجا که اسکارلت خیلی جوان بود، حیرت میکرد که مردم چطور تا این حد خودخواه و بی عاطفه اند و تا این اندازه به درد های درون او توجه ندارند! دنیا همان حال پیش می رود و کوچک ترین وقفه ایی در حرکت ان حادث نمیشود. 0 14 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 48 اسکارلت در ان هوای تیره غروب، به چهره و اندام پدر می نگریست و از بودن پهلوی او احساس آرامش میکرد. مثل این بود که اورا با تمام خشونت ظاهر، بسیار عزیز میداشت و میدید روحش با تارهای ناپیدایی از محبت به وجود او بسته شده است. 0 2 Saina 1403/2/28 بر باد رفته (دوره دو جلدی) مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 209 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 607 بارهایشان هر چقدر سنگین بود، میبایستی به روی شانهٔ خودشان فشار آورد. برای اینکه این شانهها به قدر کافی قوی آفریده شده بودند. 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 260 اصولاً این عمر، چه عمری است که دوران شادی و خودنمایی و طنازیاش آنقدر کوتاه است؟ 0 3 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 17 حالا میفهمم که در آن روزها من سیمای واقعی حیات را نمیدیدم، بلکه آنچه میدیدم، سایهای از آن بود. 0 8 سیده مهشید عزیزی 1403/5/9 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 874 او از آن آدمهایی نبود که تمام روز در گوشهای بنشیند و ببیند چه موقع این درهای بسته باز خواهد شد. انتظار معجزه کاری است بیهوده. 0 25 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 88 الن در بسیاری از موارد، سادگی و صراحت این مردم را ستایش میکرد، زیرا گذشت و اغماضشان کم بود و در عین حال «همدیگر را به هرچه که داشتند، ارزش میگذاشتند.» 0 7 سیده مهشید عزیزی 1403/4/20 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 112 الن تا آن روز به او نگفته بود که آرزو و وصال، دو چیز مختلف اند. زندگی به او نیاموخته بود که رسیدن به هدف نهایی و بردن مسابقه، تنها با شتاب نیست. 0 15 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 633 گریه موقعی مؤثر بود که مردی در آن اطراف باشد و او به آن وسیله بخواهد دل او را رام کند. 0 0 نجمه صافدل 1404/4/2 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 743 0 4 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 340 مثل اینکه گوشهایشان خیلی پر از صدای طبل و نوای شیپور و کلمات فریب دهندهٔ رهبرانی است که خودشان ابداً از جایشان تکان نمی خورند! 0 0 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 351 اگر راستش را بخواهی، به درد این اشخاص هم همین تاجهای افتخار میخورد که در عین مسکنت و بیچارگی، به آن دلخوش باشند! 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 401 ما بیخود خودمان را با دنیا درانداختهایم. 0 1 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 525 عصبانیتش متوجه او نبود، بلکه متوجه دنیایی بود که چنین حوادثی ممکن بود در آن اتفاق بیفتد. 0 1 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 60 برای اسکارلت، الن اوهارا(مادرش)وجودی متمایز و پرستیدنی بود ، نظیر معجزه ایی بود که در آن خانه وجود داشت. در عین آنکه مرعوبش میکرد، به او آسایش میداد و تسکین می بخشید. 0 6 سیده مهشید عزیزی 1403/4/21 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 153 وجود یک قلب گرم و پرمحبت، چهره را شادابی و جمال میبخشد. 0 2 Artemis 1402/11/21 برباد رفته مارگارت میچل 4.3 18 صفحۀ 41 0 2 سیده مهشید عزیزی 1403/5/3 بر باد رفته حسن شهباز 4.3 18 صفحۀ 196 خودش برای اینکه از دیگری انتقام بگیرد، با پای خود، به طرف نابودی و فنا رفته بود. 0 2