بریدههای کتاب حافظخوانی خصوصی رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 13 دنبال اثبات چیزی نباش علیرضا، زندگی بیشتر آدمها شبیه حرکت یه تیکه ابر توی آسمونه، هربار بهش نگاه کنی یه شکل تازه میبینی 0 1 رضا.ش 1404/3/21 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 134 🌀 به بعضی از آدمها هیچ وقت نمیشه نشون داد که واقعا کنارشونی، محرم دلشونی، من همیشه از این که مال کسی باشم بدم می اومد ولی بدتر از اون وقتیه که میبینی کسی تو رو به غنیمت گرفته. دستکم وقتی احساس میکنی یه چیزی مال خودته مواظبشی، اما وقتی کسی مثلا یه باغ رو غنیمت میگیره دنبال کاشتن درخت تازه نیست. فقط دنبال اینه که میوهها رو بکنه و چوب درختها رو بسوزونه، بعد ویرونه رهاش کنه و بره گاهی سخته به خیلی از آدمها بفهمونی چیزهایی که دارن مال خودشونه. غنیمت نیست 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 220 میدونی عزیزم مقاوت در برابر بعضی چیزها حتی اگه قهرمانانه باشه در نهایت از آدم یه احمق میسازه. مثل مقاومت دربرابر چرخ زمین و حرکت زمان یا حماقت بیپایان و خودخواهی آدمها....ولی هیچکدوم به اندازهی مقاومت دربرابر آزادی ترسناک نیست. مقاومت در برابر پذیرفتن مسئولیت خودت در برابر خودت. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 25 میدونی علیرضا، آدمها فقط برای بیشتر لذت بردن نیست که به خیانت کردن عادت میکنن. خیلی وقتها به خاطر ترسه! ترس تنهایی! مثل یهجور ذخیره کردن لذت برای فرار از بی کسی، به خودت میگی بذار اون یکی رو هم داشته باشم... آدم فقط زمانی این طوری فکر میکنه که زخمهای عمیقی خورده باشه، از شدت اندوه احساس خفگی کرده باشه یا تا مغز استخونش از چیزی پشیمون باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 40 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم حافظ میگه درد و درمان از یه جا میآد. شاید برای اینه که دردها دروازهی ورود به دنیایی ناپیدا هستن یا چیزهایی که هیچ وقت نخواستی ببینی. کار واقعی عشق اینه که هستی رو همون جوری که هست نشونت بده، نه اونجوری که تو میخوای باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 41 عزیزم، وقتی کسی که دوستش داشتی ترکت میکنه و دلت میشکنه، تو نه برای اون آدم، بلکه برای همهی حسهایی که درون خودت داشتی غمگین میشی. ولی تو که هنوز خودت هستی! پس چهطور میشه برای نبودن چیزی که هست غمگین بود؟ 0 3
بریدههای کتاب حافظخوانی خصوصی رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 13 دنبال اثبات چیزی نباش علیرضا، زندگی بیشتر آدمها شبیه حرکت یه تیکه ابر توی آسمونه، هربار بهش نگاه کنی یه شکل تازه میبینی 0 1 رضا.ش 1404/3/21 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 134 🌀 به بعضی از آدمها هیچ وقت نمیشه نشون داد که واقعا کنارشونی، محرم دلشونی، من همیشه از این که مال کسی باشم بدم می اومد ولی بدتر از اون وقتیه که میبینی کسی تو رو به غنیمت گرفته. دستکم وقتی احساس میکنی یه چیزی مال خودته مواظبشی، اما وقتی کسی مثلا یه باغ رو غنیمت میگیره دنبال کاشتن درخت تازه نیست. فقط دنبال اینه که میوهها رو بکنه و چوب درختها رو بسوزونه، بعد ویرونه رهاش کنه و بره گاهی سخته به خیلی از آدمها بفهمونی چیزهایی که دارن مال خودشونه. غنیمت نیست 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 220 میدونی عزیزم مقاوت در برابر بعضی چیزها حتی اگه قهرمانانه باشه در نهایت از آدم یه احمق میسازه. مثل مقاومت دربرابر چرخ زمین و حرکت زمان یا حماقت بیپایان و خودخواهی آدمها....ولی هیچکدوم به اندازهی مقاومت دربرابر آزادی ترسناک نیست. مقاومت در برابر پذیرفتن مسئولیت خودت در برابر خودت. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 25 میدونی علیرضا، آدمها فقط برای بیشتر لذت بردن نیست که به خیانت کردن عادت میکنن. خیلی وقتها به خاطر ترسه! ترس تنهایی! مثل یهجور ذخیره کردن لذت برای فرار از بی کسی، به خودت میگی بذار اون یکی رو هم داشته باشم... آدم فقط زمانی این طوری فکر میکنه که زخمهای عمیقی خورده باشه، از شدت اندوه احساس خفگی کرده باشه یا تا مغز استخونش از چیزی پشیمون باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 40 دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم حافظ میگه درد و درمان از یه جا میآد. شاید برای اینه که دردها دروازهی ورود به دنیایی ناپیدا هستن یا چیزهایی که هیچ وقت نخواستی ببینی. کار واقعی عشق اینه که هستی رو همون جوری که هست نشونت بده، نه اونجوری که تو میخوای باشه. 0 0 رضا.ش 1404/3/30 حافظخوانی خصوصی علیرضا محمودی ایرانمهر 0.0 صفحۀ 41 عزیزم، وقتی کسی که دوستش داشتی ترکت میکنه و دلت میشکنه، تو نه برای اون آدم، بلکه برای همهی حسهایی که درون خودت داشتی غمگین میشی. ولی تو که هنوز خودت هستی! پس چهطور میشه برای نبودن چیزی که هست غمگین بود؟ 0 3