بریدههای کتاب فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها مهران 1404/5/19 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 302 چرا بدی میکنید؟ برای چه این جماعت بدبخت را در اینجا گرد آورده و زندانی کردهاید؟ برای من فرقی نمیکند؛ من همهچیز را میفهمم و آرامش دارم؛ اما آنها چی؟ این شکنجهها به چه کاری میآید؟ برای انسانی که روحش سرشار از اندیشههای بلند است، اندیشههای اجتماعی، فرقی نمیکند که کجا زندگی کند و چه احساسی داشته باشد. زیستن یا مردن فرقی ندارد، اینطور نیست؟ 0 3 مهران 1404/5/23 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 325 هیچکس نمیداند که این ترانه چه وقت ساخته شده و کدام استپ، جنگل و کوه آن را زاییده بودند؛ این ترانه به صورت شاهدی زنده از زمانهای گذشته و فراموش شده مانده بود تا کسی آن را در این زمان و زیر آسمانی دیگر، ملتهب و پرستاره و در استپی دیگر زمزمه کند... 0 4 مهران 1404/1/12 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 68 انسان چقدر میتواند غم و غصه را تحمل کند؟ شما نمیدانید؟ من هم نمیدانم. 0 4 مهران 1403/12/16 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 33 ای خاطرات، رهایم کنید، شکنجهام نکنید! خوشبختی نابود شده، رنجهای کنونی... خیلی دلم میخواد رنجهارو بپذیرم به شرط آنکه خاطرات با ناگزیر ساختن من به مقایسه حال با گذشته آنها را تشدید نکنند. آه، اندوه، اندوه! تو از زخم بدتری. 0 7 مهران 1404/4/1 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 287 به گورستان خواهم رفت. اگر قرار است بین زندهها اندوهگین باشم، چرا به مردهها پناه نبرم؟ 0 15
بریدههای کتاب فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها مهران 1404/5/19 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 302 چرا بدی میکنید؟ برای چه این جماعت بدبخت را در اینجا گرد آورده و زندانی کردهاید؟ برای من فرقی نمیکند؛ من همهچیز را میفهمم و آرامش دارم؛ اما آنها چی؟ این شکنجهها به چه کاری میآید؟ برای انسانی که روحش سرشار از اندیشههای بلند است، اندیشههای اجتماعی، فرقی نمیکند که کجا زندگی کند و چه احساسی داشته باشد. زیستن یا مردن فرقی ندارد، اینطور نیست؟ 0 3 مهران 1404/5/23 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 325 هیچکس نمیداند که این ترانه چه وقت ساخته شده و کدام استپ، جنگل و کوه آن را زاییده بودند؛ این ترانه به صورت شاهدی زنده از زمانهای گذشته و فراموش شده مانده بود تا کسی آن را در این زمان و زیر آسمانی دیگر، ملتهب و پرستاره و در استپی دیگر زمزمه کند... 0 4 مهران 1404/1/12 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 68 انسان چقدر میتواند غم و غصه را تحمل کند؟ شما نمیدانید؟ من هم نمیدانم. 0 4 مهران 1403/12/16 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 33 ای خاطرات، رهایم کنید، شکنجهام نکنید! خوشبختی نابود شده، رنجهای کنونی... خیلی دلم میخواد رنجهارو بپذیرم به شرط آنکه خاطرات با ناگزیر ساختن من به مقایسه حال با گذشته آنها را تشدید نکنند. آه، اندوه، اندوه! تو از زخم بدتری. 0 7 مهران 1404/4/1 فسیوالود میخاییلوویچ گارشین: داستان ها جلد 1 فسوالدمیخائیلوویچ گارشین 0.0 صفحۀ 287 به گورستان خواهم رفت. اگر قرار است بین زندهها اندوهگین باشم، چرا به مردهها پناه نبرم؟ 0 15