بریده‌ کتاب‌های باقی مانده های آشویتس: شاهد و بایگانی

پارمیدا

پارمیدا

1403/10/27

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

لووی فقط پس از تحقق ناانسانی شدن شروع به شهادت دادن می‌کند، فقط زمانی که سخن‌گفتن از منزلت دیگر هیچ معنایی نمی‌دهد. او تنها کسی است که آگاهانه درصدد شهادت‌دادن به جای تسلیم‌شدگان برمی‌آید، به جای غرق‌شدگان، همان کسانی که به ته خط رسیدند و نیست و نابود شدند. در بسیاری از شهادت‌ها تلویحاً اشاره می‌شود که همه در آشویتس منزلت انسانی‌شان را به نحوی کنار می‌گذاشتند. اما این شاید هیچ‌جا به آن روشنی بیان نشده است که در قطعه‌ای از کتاب غرق‌شدگان و نجات‌یافتگان، قطعه‌ای که در آن لوی درماندگی غریبی را به تصویر می‌کشد که در لحظۀ آزادی بر زندانیان چیره شد: «درست در همان حال که احساس می‌کردند داشتند دوباره انسان می‌شدند، یعنی، مسئول...» بنابراین بازمانده با ضرورت معمول خفت و ذلت آشناست؛ او می‌داند که انسانیت و مسئولیت چیزهایی هستند که تبعیدشدگان باید هنگام ورود به اردوگاه کنار می‌گذاشتند. این مهم است که برخی افراد خائیم پارسا، سابوی کم‌حرف، رابرت حکیم، باروخ شجاع تسلیم نشدند. اما شهادت برای آنان نیست؛ شهادت برای «بهتران» نیست. و آنان حتی اگر نمرده بودند اما «بهترین‌ها همگی مردند» شاهد نمی‌بودند؛ آنها نمی‌توانستند به اردوگاه شهادت دهند. به چیزی دیگر شاید ایمان یا قدرت خودشان (و این دقیقاً همان کاری است که آنها کردند، در مرگ) ولی نه به اردوگاه. «شاهدان کامل»، آنان که شهادت دادند برای ایشان معنا دارد، «پیشاپیش توانایی ملاحظه، یادآوری، مقایسه و بیان خودشان را از دست داده بودند». سخن گفتن از منزلت و شایستگی در مورد آنان شایسته نخواهد بود.

5