بریدههای کتاب روزی روزگاری جنگی فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 20 دو سه نفرشان رفتند روستایی همان اطراف که مردمش رفته بودند. از مغازه چیزهایی برداشتند. موقع برگشتن پول خوراکی ها را گذاشتند روی پیشخان مغازه. 0 0 فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 18 گفتم: « از دوران اسارت خاطرهای بگو. » گفت: « آتش وینستون از بقیه داغ تر بود. » 0 0 فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 22 یاحسین! یاحسین! بچه های خودمون هستن. به سمتش رفتند. پرسیدند از کجا فهمیدی ؟ خاک را از روی چیزی که در دستش بود، پاک میکرد. آن را به سمت بقیه گرفت و گفت: « از عکس امام! » 0 0 خادم کتاب 1403/11/13 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 54 0 2 یک دوست 1402/11/27 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 89 پیرزن گفت:گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل می رسم میبویم او را 0 1
بریدههای کتاب روزی روزگاری جنگی فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 20 دو سه نفرشان رفتند روستایی همان اطراف که مردمش رفته بودند. از مغازه چیزهایی برداشتند. موقع برگشتن پول خوراکی ها را گذاشتند روی پیشخان مغازه. 0 0 فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 18 گفتم: « از دوران اسارت خاطرهای بگو. » گفت: « آتش وینستون از بقیه داغ تر بود. » 0 0 فاضل تقوی 1403/10/16 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 22 یاحسین! یاحسین! بچه های خودمون هستن. به سمتش رفتند. پرسیدند از کجا فهمیدی ؟ خاک را از روی چیزی که در دستش بود، پاک میکرد. آن را به سمت بقیه گرفت و گفت: « از عکس امام! » 0 0 خادم کتاب 1403/11/13 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 54 0 2 یک دوست 1402/11/27 روزی روزگاری جنگی مهدی قزلی 5.0 3 صفحۀ 89 پیرزن گفت:گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل می رسم میبویم او را 0 1