بریدههای کتاب بتهوون بی پرده gharneshin 1404/2/4 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 106 خوشگذرانیهای ظاهری تنش و ترس نهفته زیر شهر را میپوشاند. واژهها ناامنترین کالاها بودند. روز به روز بر شمار جاسوسها اضافه میشد، در کافهها و میخانهها و مهمتر از همه توی اتاقک درشکهها گوشها تیزتر میشد. و وقتی واژه خطرناک شود، امنترین کالا کدام است؟ موسیقی. 0 6 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 9 موتسارت دوست و مونس کسانیست که عشق ورزیدهاند و جانشان آرام است. کسانی که رنج کشیدهاند باید به جای دیگری پناه ببرند_به آن تسلیبخش بزرگ، به آن که خود رنجها میکشید و تسلایی نمییافت: بتهوون. رومن رولان 0 0 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 12 بتهوون در تک تک ورقهای نتش بتهوون است. 0 3 gharneshin 1404/2/13 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 184 شازده! چیزی که تو هستی تصادفی است. [موقعیت خانوادگی و اصلونسب لیشنوفسکی] ولی چیزی که من هستم خودم هستم. همیشه هزاران شازده بوده و خواهد بود. فقط یک بتهوون هست. 0 1 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 138 ای آدمهایی که میگویید با شما دشمنی دارم، میگویید لجبازم و از آدمیزاد بیزارم، نمیدانید چه ظلمی در حقم میکنید. خیال میکنید میفهمید، ولی از پس پردهی این رفتارهایم بیخبرید. 0 7 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 11 ناکامیهای زندگی شوریدهترش میکرد و او همین شوریدگی را در موسیقیاش میریخت تا موسیقیاش مثل شهابسنگ بزرگی وسط دنیای موسیقی سقوط کرد. بتهوون داشت کر میشد و موسیقیاش کور بود و هرچه بود از سر راه خود برمیداشت. 0 2 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 140 حتی اگر مرگم پیش از آن فرا برسد که تمام هنری را که در توان دارم خلق کنم، که در آن حال، با وجود تقدیر شومم، بسیار زود هنگام خواهد بود و کاش دیرتر فرا میرسید، اما باز باید راضی باشم، مگر نه اینکه مرا از رنج بیپایانم رهایی میبخشد؟ ای مرگ! هر وقت میخواهی بیا! با شهامت در آغوشت میگیرم. بدرود! و پس از مرگم فراموشم نکنید، چون سزاوار این هستم که در یادها بمانم، درست همانطور که در زندگیام شما را به یاد داشتم و کوشیدم خوشحالتان کنم: شما هم اینگونه بمانید. 0 7 gharneshin 5 روز پیش بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 252 معمولا ذهن نابغههای واقعی در حوزههای دیگر ضعف دارد، و تعادل بین بخشهای مختلف ذهنشان همیشه چنان که باید باشد نیست. نابغهها ممکن است در حوزههای نبوغشان عالی باشند، ولی در سایر حوزهها، که برای غیر نابغهها ممکن است سرراست و واضح به نظر برسد، گرفتار شوند. 0 6 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 138 اگر فقط کمی مایوستر میشدم، به زندگیام خاتمه میدادم. فقط هنرم بوده که مرا از این اقدام منع کرده. محال است این دنیا را ترک کنم قبل از آنکه هرچه در وجودم هست عرضه کرده باشم. 0 6 Arash 1404/2/11 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 9 همه ی آدم ها موسیقی کلاسیک را دوست دارند، بعضی هنوز خودشان نمی دانند. 0 1 gharneshin 5 روز پیش بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 253 زندگی شاید بهترین خیر ممکن نباشد، ولی بدترین شر بیشک عذابوجدان است. 0 12
بریدههای کتاب بتهوون بی پرده gharneshin 1404/2/4 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 106 خوشگذرانیهای ظاهری تنش و ترس نهفته زیر شهر را میپوشاند. واژهها ناامنترین کالاها بودند. روز به روز بر شمار جاسوسها اضافه میشد، در کافهها و میخانهها و مهمتر از همه توی اتاقک درشکهها گوشها تیزتر میشد. و وقتی واژه خطرناک شود، امنترین کالا کدام است؟ موسیقی. 0 6 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 9 موتسارت دوست و مونس کسانیست که عشق ورزیدهاند و جانشان آرام است. کسانی که رنج کشیدهاند باید به جای دیگری پناه ببرند_به آن تسلیبخش بزرگ، به آن که خود رنجها میکشید و تسلایی نمییافت: بتهوون. رومن رولان 0 0 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 12 بتهوون در تک تک ورقهای نتش بتهوون است. 0 3 gharneshin 1404/2/13 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 184 شازده! چیزی که تو هستی تصادفی است. [موقعیت خانوادگی و اصلونسب لیشنوفسکی] ولی چیزی که من هستم خودم هستم. همیشه هزاران شازده بوده و خواهد بود. فقط یک بتهوون هست. 0 1 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 138 ای آدمهایی که میگویید با شما دشمنی دارم، میگویید لجبازم و از آدمیزاد بیزارم، نمیدانید چه ظلمی در حقم میکنید. خیال میکنید میفهمید، ولی از پس پردهی این رفتارهایم بیخبرید. 0 7 gharneshin 1404/2/1 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 11 ناکامیهای زندگی شوریدهترش میکرد و او همین شوریدگی را در موسیقیاش میریخت تا موسیقیاش مثل شهابسنگ بزرگی وسط دنیای موسیقی سقوط کرد. بتهوون داشت کر میشد و موسیقیاش کور بود و هرچه بود از سر راه خود برمیداشت. 0 2 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 140 حتی اگر مرگم پیش از آن فرا برسد که تمام هنری را که در توان دارم خلق کنم، که در آن حال، با وجود تقدیر شومم، بسیار زود هنگام خواهد بود و کاش دیرتر فرا میرسید، اما باز باید راضی باشم، مگر نه اینکه مرا از رنج بیپایانم رهایی میبخشد؟ ای مرگ! هر وقت میخواهی بیا! با شهامت در آغوشت میگیرم. بدرود! و پس از مرگم فراموشم نکنید، چون سزاوار این هستم که در یادها بمانم، درست همانطور که در زندگیام شما را به یاد داشتم و کوشیدم خوشحالتان کنم: شما هم اینگونه بمانید. 0 7 gharneshin 5 روز پیش بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 252 معمولا ذهن نابغههای واقعی در حوزههای دیگر ضعف دارد، و تعادل بین بخشهای مختلف ذهنشان همیشه چنان که باید باشد نیست. نابغهها ممکن است در حوزههای نبوغشان عالی باشند، ولی در سایر حوزهها، که برای غیر نابغهها ممکن است سرراست و واضح به نظر برسد، گرفتار شوند. 0 6 gharneshin 1404/2/8 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 138 اگر فقط کمی مایوستر میشدم، به زندگیام خاتمه میدادم. فقط هنرم بوده که مرا از این اقدام منع کرده. محال است این دنیا را ترک کنم قبل از آنکه هرچه در وجودم هست عرضه کرده باشم. 0 6 Arash 1404/2/11 بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 9 همه ی آدم ها موسیقی کلاسیک را دوست دارند، بعضی هنوز خودشان نمی دانند. 0 1 gharneshin 5 روز پیش بتهوون بی پرده جان سوشه 4.0 2 صفحۀ 253 زندگی شاید بهترین خیر ممکن نباشد، ولی بدترین شر بیشک عذابوجدان است. 0 12