بریدههای کتاب بازی های پیچیده 𝖕𝖆𝖗𝖆𝖉𝖎𝖘𝖊🔮 1403/12/16 بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 70 ترجیح میدم که زندهات ازم متنفر باشه تا اینکه مردهات بخواد دوستم داشته باشه. 0 9 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 4 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 37 "کتابت چطوره؟" "من رو مسحور خودش کرده." "کاملا همین طور به نظر می رسه." "راستی، شاهزاده خانم، کتاب رو برعکس گرفتی." 0 0 Sunshine 1403/12/19 بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 446 «من تو این زبان بهترین نیستم، پس ساده نگهش می دارم من هیچوقت به عشق اعتقاد نداشتم. هیچوقت اونو نمی خواستم. من ارزش عملیش رو ندیدم و صادقانه بگم، بدون اون به خوبی کار می کردم. اما بعد با تو آشنا شدم، لبخندت، قدرتت، هوش و شفقتت. حتی لجبازی و سرسختیت. تو بخشی از روح منو پر کردی که همیشه فکر می کردم خالی میمونه و زخم هایی رو التیام دادی که هیچوقت نمی دونستم وجود دارن. و فهمیدم...اینطور نیست که قبال به عشق اعتقاد نداشتم. اینه که من همه اونو برای تو پس انداز می کردم.» 0 3 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 2 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 116 "این یه تعریف بود آقای لارسن؟ شد دوتا تعریف توی دوسال، حواست باشه وگرنه ممکنه فکر کنم از من خوشت میاد." "هر طور دوست داری فکر کن." با لحن شمرده ای ادامه دادم: "ولی من اون روزی از تو خوشم میاد که اول تو از من خوشت بیاد." 0 0 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 4 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 25 "به علاوه، اون سنش واسه تو خیلی زیاده." "نه، من از مردای سن بالا خوشم میاد." 0 0
بریدههای کتاب بازی های پیچیده 𝖕𝖆𝖗𝖆𝖉𝖎𝖘𝖊🔮 1403/12/16 بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 70 ترجیح میدم که زندهات ازم متنفر باشه تا اینکه مردهات بخواد دوستم داشته باشه. 0 9 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 4 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 37 "کتابت چطوره؟" "من رو مسحور خودش کرده." "کاملا همین طور به نظر می رسه." "راستی، شاهزاده خانم، کتاب رو برعکس گرفتی." 0 0 Sunshine 1403/12/19 بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 446 «من تو این زبان بهترین نیستم، پس ساده نگهش می دارم من هیچوقت به عشق اعتقاد نداشتم. هیچوقت اونو نمی خواستم. من ارزش عملیش رو ندیدم و صادقانه بگم، بدون اون به خوبی کار می کردم. اما بعد با تو آشنا شدم، لبخندت، قدرتت، هوش و شفقتت. حتی لجبازی و سرسختیت. تو بخشی از روح منو پر کردی که همیشه فکر می کردم خالی میمونه و زخم هایی رو التیام دادی که هیچوقت نمی دونستم وجود دارن. و فهمیدم...اینطور نیست که قبال به عشق اعتقاد نداشتم. اینه که من همه اونو برای تو پس انداز می کردم.» 0 3 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 2 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 116 "این یه تعریف بود آقای لارسن؟ شد دوتا تعریف توی دوسال، حواست باشه وگرنه ممکنه فکر کنم از من خوشت میاد." "هر طور دوست داری فکر کن." با لحن شمرده ای ادامه دادم: "ولی من اون روزی از تو خوشم میاد که اول تو از من خوشت بیاد." 0 0 𝘣𝘢𝘩𝘢𝘳˖⋆ 4 روز پیش بازی های پیچیده جلد 2 آنا هوانگ 4.0 6 صفحۀ 25 "به علاوه، اون سنش واسه تو خیلی زیاده." "نه، من از مردای سن بالا خوشم میاد." 0 0