بریدههای کتاب سفر مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 92 یک بار تمام پرهای پروازی تازه در آمدهی سورن را چیدند و بالهایش خونین و مالین شدند،فقط چون سوال کرده بود. دانش آموختن در آنجا ممنوع بود. 0 2 مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 107 زندگی چیزی بیشتر از نبرده. 0 18 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 125 صبر میخواد که نمیدونم چقدر صبر دارین و مهمتر از همه، عزم راسخ میطلبه که عزم راسخ در قلب و سنگدان پیدا میشه جوانک. شرافت جغدهایی که در این مجلس می بینی نه به اونها اعطا شده، نه از طریق اعمال دلیرانه حاصل شده. در حقیقت شرافت همیشه در برق پنجهی نبرد یا پرواز در دنبالهی اخگر گرفتهی آتشباد یا حتی توانمند کردن ضعیفها، ترمیم در هم شکستهها، از میان بردن متکبرها و با مبارزه با سواستفادهگر ها نیست. شرافت در قلبهای مصمم و سنگدانهایی پیدا میشه که مقابل وسوسهی رویاهای دروغین تاب میآرن، شرافت در ذهن کسیه که اونقدر قوهی خیال داره تا درد دیگران رو درک کنه، درست مثل کاری که جغدی جوان دیشب کرد و کنار جغد ریزهای کوچک نشست و در سکوت غمش رو در از دست دادن درخت، آشیانه، والدین و تخم درک کرد. تمام اینها در نهایت به شرافت ختم میشه و نگهبانان گاهول رو با قلبی پاک در شب به پرواز در میآره. 0 3 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 128 ما یه گروهیم، حالا هر جغدی هر چی میخواد بگه یا هرکاری میخواد انجام بده. ته سنگدانمون، ما یه گروهیم و این رو حس میکنیم. نمیشه پاکش کرد. ما همینیم که هستیم و میدونم و تو هم میدونی و همهمون میدونیم... حتی اونها هم میدونن. 0 9 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 130 میتونم تنها باشم. این مهارت خاصیه. میتونم دوباره هم تنها باشم. 0 18 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 139 سورن نمیدانست چرا تا این حد احساس غم میکند. او هم به اندازهی بقیه یک عالم حرف داشت تا دربارهشان وراجی کند. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 140 لازم نکرده به این مزخرفات دربارهی خاندانهای با اصل و نسب گوش بدیم. کاری که الان و اینجا میکنی اهمیت داره. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 151 امیدواری هرگز احمقانه نیست... هرچند بعضیها میگن احمقانهست. ولی لازم نیست این رو بهت بگم، سورن. نگاهی به خودت بنداز. تو رو قاپیدن و خودت پرواز یاد گرفتی و از اون آکادمی سنتایگی وحشتناک فرار کردی. مستقیم از دل اون درههای عمیق سنگی تا دل فراسو پرواز کردی. هرکسی که از سوراخی سنگی به دل فراسو پرواز کنه، با امید آشناست. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 157 برای دو جغد جوان، کتابخانهها از همه نظر معنای آزادی میدادند. 0 4 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 196 یعنی در اینی که هستیم، میتونه حقیقتها و معنیهای غیر منتظرهای وجود داشته باشه. میبینی... برای همین میدونم من چیزی بیشتر از پاهای قوی و بالهای ضعیف هستم. تو هم همینطور، سورن... تو چیزی بیشتر از یه صورت سفید دوستداشتنی و گوشهای تیز و شنوا و چشمهای سیاه عجیب هستی. 0 3 مآلیس. 1404/4/21 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 222 زندگی چقدر سریع تغییر میکنه. 0 4 مآلیس. 1404/4/21 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 231 -ولی خواستن یه چیزه. فقط که نمیشه خواست. -آره، آره، فقط چون چیزی رو میخوای به این معنا نیست که حتما باید اتفاق بیفته. 0 53 مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 124 لازم نیست همهی ما مهارتهای یکسانی یاد بگیریم. اگه مهارتهای متفاوتی یاد بگیرین، هر کدوم از شما در پایان، گروهتون رو بهتر میکنین. همهی اینها هم زمان میبره. 0 2
بریدههای کتاب سفر مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 92 یک بار تمام پرهای پروازی تازه در آمدهی سورن را چیدند و بالهایش خونین و مالین شدند،فقط چون سوال کرده بود. دانش آموختن در آنجا ممنوع بود. 0 2 مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 107 زندگی چیزی بیشتر از نبرده. 0 18 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 125 صبر میخواد که نمیدونم چقدر صبر دارین و مهمتر از همه، عزم راسخ میطلبه که عزم راسخ در قلب و سنگدان پیدا میشه جوانک. شرافت جغدهایی که در این مجلس می بینی نه به اونها اعطا شده، نه از طریق اعمال دلیرانه حاصل شده. در حقیقت شرافت همیشه در برق پنجهی نبرد یا پرواز در دنبالهی اخگر گرفتهی آتشباد یا حتی توانمند کردن ضعیفها، ترمیم در هم شکستهها، از میان بردن متکبرها و با مبارزه با سواستفادهگر ها نیست. شرافت در قلبهای مصمم و سنگدانهایی پیدا میشه که مقابل وسوسهی رویاهای دروغین تاب میآرن، شرافت در ذهن کسیه که اونقدر قوهی خیال داره تا درد دیگران رو درک کنه، درست مثل کاری که جغدی جوان دیشب کرد و کنار جغد ریزهای کوچک نشست و در سکوت غمش رو در از دست دادن درخت، آشیانه، والدین و تخم درک کرد. تمام اینها در نهایت به شرافت ختم میشه و نگهبانان گاهول رو با قلبی پاک در شب به پرواز در میآره. 0 3 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 128 ما یه گروهیم، حالا هر جغدی هر چی میخواد بگه یا هرکاری میخواد انجام بده. ته سنگدانمون، ما یه گروهیم و این رو حس میکنیم. نمیشه پاکش کرد. ما همینیم که هستیم و میدونم و تو هم میدونی و همهمون میدونیم... حتی اونها هم میدونن. 0 9 مآلیس. 1404/4/17 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 130 میتونم تنها باشم. این مهارت خاصیه. میتونم دوباره هم تنها باشم. 0 18 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 139 سورن نمیدانست چرا تا این حد احساس غم میکند. او هم به اندازهی بقیه یک عالم حرف داشت تا دربارهشان وراجی کند. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 140 لازم نکرده به این مزخرفات دربارهی خاندانهای با اصل و نسب گوش بدیم. کاری که الان و اینجا میکنی اهمیت داره. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 151 امیدواری هرگز احمقانه نیست... هرچند بعضیها میگن احمقانهست. ولی لازم نیست این رو بهت بگم، سورن. نگاهی به خودت بنداز. تو رو قاپیدن و خودت پرواز یاد گرفتی و از اون آکادمی سنتایگی وحشتناک فرار کردی. مستقیم از دل اون درههای عمیق سنگی تا دل فراسو پرواز کردی. هرکسی که از سوراخی سنگی به دل فراسو پرواز کنه، با امید آشناست. 0 3 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 157 برای دو جغد جوان، کتابخانهها از همه نظر معنای آزادی میدادند. 0 4 مآلیس. 1404/4/20 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 196 یعنی در اینی که هستیم، میتونه حقیقتها و معنیهای غیر منتظرهای وجود داشته باشه. میبینی... برای همین میدونم من چیزی بیشتر از پاهای قوی و بالهای ضعیف هستم. تو هم همینطور، سورن... تو چیزی بیشتر از یه صورت سفید دوستداشتنی و گوشهای تیز و شنوا و چشمهای سیاه عجیب هستی. 0 3 مآلیس. 1404/4/21 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 222 زندگی چقدر سریع تغییر میکنه. 0 4 مآلیس. 1404/4/21 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 231 -ولی خواستن یه چیزه. فقط که نمیشه خواست. -آره، آره، فقط چون چیزی رو میخوای به این معنا نیست که حتما باید اتفاق بیفته. 0 53 مآلیس. 1404/4/16 سفر کاترین لسکی 4.8 1 صفحۀ 124 لازم نیست همهی ما مهارتهای یکسانی یاد بگیریم. اگه مهارتهای متفاوتی یاد بگیرین، هر کدوم از شما در پایان، گروهتون رو بهتر میکنین. همهی اینها هم زمان میبره. 0 2