بریدههای کتاب میدگارد: آخرین فرزند زمین وایولت 1404/4/8 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 178 اگه همه چیز همیشه همونطوری پیش بره که ما انتظار داریم زندگی خیلی بی مزه میشه اینطور نیست؟؟ -زاداکوپ- 0 3 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 697 من دشمنهایی بزرگتر از تو دارم. یه نفر بیشتر یا کمتر، چندان تفاوتی به حالم نمی کنه. فقط سر قولت بمون و برای باخت خودت حرمت قائل شو... -صوفیا- 1 13 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 698 انگار عشق همیشه با نداشتن برابره... تو حق داری که بترسی... -سکویا- 1 9 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 472 سکویا سرش را با تمسخر و افسوس تکان داد و ادامه داد: نه... پادشاه باید سیاستمدار باشه. پادشاه باید قبل از هرچیزی منافع مردمش رو ببینه، تا اگه لازم شد هر کاری برای امنیت و آسایش مردمش انجام بده! تو سیاست گاهی لازمه دروغ گفت؛ گاهی لازمه برنامه ریزی کرد و نقشه کشید و گاهی هم لازمه که بجنگی! در این شرایط، روش اخلاقی درست و غلط شما، مردمو نجات نمیده! سیاست هوشمندانه ست که در نهایت به کمک مردم میاد. 0 5 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 27 بردیا دوباره شانه های او را گرفت و در چشم هایش خیره شد و خیلی جدی گفت:《میخوام یه رازی رو بهت بگم پسرم؛ چیزی به اسم مرگ وجود نداره...》 آریا لبخندی زد و گفت:《همه همینو میگن ولی هیچکس نمیگه اگه چیزی به اسم مرگ وجود نداره پس این اتفاقی که برای همه موجودات میفته چیه؟ پس چرا همه اینقدر ازش میترسن...؟!》 بردیا پاسخ داد:《تو میتونی بهش به چشم یه جور تکامل نگاه کنی. چیزی شبیه به اتفاقی که برای ژولیت افتاد، البته در مراتب بالاتر و قاعده مندتر از اون...》 0 7 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 5 شاید عشق، اون جنبه ای از حیاته که همه موجودات رو به هم وابسته نگه داشته. و شاید این عشق همون حس مشترکیه که میتونه موجودات مختلف رو کنار هم نگه داره. انسان، جن، پری ،گیاهان، حیوانات، پرنده ها و حتی تمام آن موجوداتی که ناشناخته باقی ماندند. -دفترچه یاداشت مرموز/نویسنده احتمالی:صوفیا- 0 9 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 6 تصور میکنم عشق مَرَضیه که همه ناممکن ها رو ممکن میکنه و منم بهش مبتلا شدم...! یعنی راهی برای خلاصی از این مرض وجود داره؟! -صوفیا- 3 9 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 21 نفس عمیقی کشید و خودش را رها کرد، اما این تسلیم شدن ابداً از سر ضعف و درد نبود. حتی حاصل خستگی یک جنگ سخت با یک ارتش کامل از جنهای جنگلی نبود که او را از پای انداخته بود بلکه حاصل ناامیدی بود. همان ناامیدی ای که قادر است قدرتمندترینها را به ضعیف ترین ها تبدیل کند و در غایت ضعف بشکند. یک شیطان حقیقی که با ورود به قلب، تاریکی واقعی را به همراه دارد. 0 6 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 10 فاطیما به گریه افتاد و گفت:《چطور میتونم با این همه خطراتی که هست، ناامید و نگران نباشم؟! منم... منم دلم میخواد بزرگ شدن بچمو ببینم! اولین قدمهاش، اولین کلمههایی که میگه..! مثل همه مادرا! 0 10 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 21 قلبش مانند بال زدنهای هراسان یک کبوتر به تپش افتاده بود. کما اینکه این حجم از تپش برای ترس و وحشتی که آن لحظه وجودش را پر کرده بود بسیار ناچیز بود. 0 9
بریدههای کتاب میدگارد: آخرین فرزند زمین وایولت 1404/4/8 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 178 اگه همه چیز همیشه همونطوری پیش بره که ما انتظار داریم زندگی خیلی بی مزه میشه اینطور نیست؟؟ -زاداکوپ- 0 3 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 697 من دشمنهایی بزرگتر از تو دارم. یه نفر بیشتر یا کمتر، چندان تفاوتی به حالم نمی کنه. فقط سر قولت بمون و برای باخت خودت حرمت قائل شو... -صوفیا- 1 13 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 698 انگار عشق همیشه با نداشتن برابره... تو حق داری که بترسی... -سکویا- 1 9 وایولت 1404/5/4 میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 472 سکویا سرش را با تمسخر و افسوس تکان داد و ادامه داد: نه... پادشاه باید سیاستمدار باشه. پادشاه باید قبل از هرچیزی منافع مردمش رو ببینه، تا اگه لازم شد هر کاری برای امنیت و آسایش مردمش انجام بده! تو سیاست گاهی لازمه دروغ گفت؛ گاهی لازمه برنامه ریزی کرد و نقشه کشید و گاهی هم لازمه که بجنگی! در این شرایط، روش اخلاقی درست و غلط شما، مردمو نجات نمیده! سیاست هوشمندانه ست که در نهایت به کمک مردم میاد. 0 5 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 27 بردیا دوباره شانه های او را گرفت و در چشم هایش خیره شد و خیلی جدی گفت:《میخوام یه رازی رو بهت بگم پسرم؛ چیزی به اسم مرگ وجود نداره...》 آریا لبخندی زد و گفت:《همه همینو میگن ولی هیچکس نمیگه اگه چیزی به اسم مرگ وجود نداره پس این اتفاقی که برای همه موجودات میفته چیه؟ پس چرا همه اینقدر ازش میترسن...؟!》 بردیا پاسخ داد:《تو میتونی بهش به چشم یه جور تکامل نگاه کنی. چیزی شبیه به اتفاقی که برای ژولیت افتاد، البته در مراتب بالاتر و قاعده مندتر از اون...》 0 7 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 5 شاید عشق، اون جنبه ای از حیاته که همه موجودات رو به هم وابسته نگه داشته. و شاید این عشق همون حس مشترکیه که میتونه موجودات مختلف رو کنار هم نگه داره. انسان، جن، پری ،گیاهان، حیوانات، پرنده ها و حتی تمام آن موجوداتی که ناشناخته باقی ماندند. -دفترچه یاداشت مرموز/نویسنده احتمالی:صوفیا- 0 9 وایولت 2 روز پیش میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 6 تصور میکنم عشق مَرَضیه که همه ناممکن ها رو ممکن میکنه و منم بهش مبتلا شدم...! یعنی راهی برای خلاصی از این مرض وجود داره؟! -صوفیا- 3 9 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 21 نفس عمیقی کشید و خودش را رها کرد، اما این تسلیم شدن ابداً از سر ضعف و درد نبود. حتی حاصل خستگی یک جنگ سخت با یک ارتش کامل از جنهای جنگلی نبود که او را از پای انداخته بود بلکه حاصل ناامیدی بود. همان ناامیدی ای که قادر است قدرتمندترینها را به ضعیف ترین ها تبدیل کند و در غایت ضعف بشکند. یک شیطان حقیقی که با ورود به قلب، تاریکی واقعی را به همراه دارد. 0 6 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 10 فاطیما به گریه افتاد و گفت:《چطور میتونم با این همه خطراتی که هست، ناامید و نگران نباشم؟! منم... منم دلم میخواد بزرگ شدن بچمو ببینم! اولین قدمهاش، اولین کلمههایی که میگه..! مثل همه مادرا! 0 10 وایولت دیروز میدگارد: آخرین فرزند زمین جلد 5 احمدرضا صالحی سیف آبادی 4.2 3 صفحۀ 21 قلبش مانند بال زدنهای هراسان یک کبوتر به تپش افتاده بود. کما اینکه این حجم از تپش برای ترس و وحشتی که آن لحظه وجودش را پر کرده بود بسیار ناچیز بود. 0 9