بریدههای کتاب درخت کیک mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 35 مادرش به دیدن او آمده بود و آنها مثل دو بادبادک، زیر نور آفتاب تابستانی میرقصیدند، و بالا و بالاتر میرفتند و خرابههای زیر پایشان را تماشا میکردند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 46 اما آن انسانها چقدر بیرحم بودند! گله او تحت هیچ شرایطی، یک توله را رها نمیکرد. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 13 نهنگی که با آویزان شدن به آنها، مایه رنجششان شده بود، زندگیشان را نجات داده بود. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 31 اگر قراره بمیری، زیاد رنج نکش اگر قراره بمیری، بذار تو خواب باشه اگر قراره بمیری، بذار وقت رویا دیدن باشه و تمام درد و رنجت رو بده به من اگر قراره بمیری، به خواب فرو برو اگر قراره بمیری، من برات لالایی میخونم 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 60 در تفکر غربیها، اسیر شدن در جنگ، مایه شرمساری و خجالت نبود. به این معنی که اگر با استفاده از تمام توان و قدرتت میجنگیدی، فرار نمیکردی و در نهایت به اسارت در میآمدی، کار شرافتمندانهای انجام داده بودی. 0 5 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 97 تنها چیزی که اکنون میخواست، این بود که در خاک سرزمین خودش بمیرد. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 71 آدم بزرگها این شرایط دشوار را بهتر تحمل میکردند، اما اوضاع برای بچههای کوچک بسیار سخت بود، به خصوص به این خاطر که این بزرگترها بودند که جنگ را آغاز کردند و بچهها، قربانيانی بیگناه به شمار میرفتند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 110 او فقط میدانست که پدرش به جنگ میرود تا آدم بدها را شکست دهد و اصلا نمیدانست که آدم خوبها هم گاهی تیر میخورند و کشته میشوند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 94 وقتی یک نفر میمُرد، سهم او هرچند ناچیز، برای دیگران به معنی غذای بیشتر بود و آنها در سکوت از مرگ یکدیگر شادی میکردند. گرسنگی، انسان را پلید، و پستترین غرایزش را آشکار میکرد. 0 3
بریدههای کتاب درخت کیک mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 35 مادرش به دیدن او آمده بود و آنها مثل دو بادبادک، زیر نور آفتاب تابستانی میرقصیدند، و بالا و بالاتر میرفتند و خرابههای زیر پایشان را تماشا میکردند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 46 اما آن انسانها چقدر بیرحم بودند! گله او تحت هیچ شرایطی، یک توله را رها نمیکرد. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 13 نهنگی که با آویزان شدن به آنها، مایه رنجششان شده بود، زندگیشان را نجات داده بود. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 31 اگر قراره بمیری، زیاد رنج نکش اگر قراره بمیری، بذار تو خواب باشه اگر قراره بمیری، بذار وقت رویا دیدن باشه و تمام درد و رنجت رو بده به من اگر قراره بمیری، به خواب فرو برو اگر قراره بمیری، من برات لالایی میخونم 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 60 در تفکر غربیها، اسیر شدن در جنگ، مایه شرمساری و خجالت نبود. به این معنی که اگر با استفاده از تمام توان و قدرتت میجنگیدی، فرار نمیکردی و در نهایت به اسارت در میآمدی، کار شرافتمندانهای انجام داده بودی. 0 5 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 97 تنها چیزی که اکنون میخواست، این بود که در خاک سرزمین خودش بمیرد. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 71 آدم بزرگها این شرایط دشوار را بهتر تحمل میکردند، اما اوضاع برای بچههای کوچک بسیار سخت بود، به خصوص به این خاطر که این بزرگترها بودند که جنگ را آغاز کردند و بچهها، قربانيانی بیگناه به شمار میرفتند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 110 او فقط میدانست که پدرش به جنگ میرود تا آدم بدها را شکست دهد و اصلا نمیدانست که آدم خوبها هم گاهی تیر میخورند و کشته میشوند. 0 3 mobina 1403/12/5 درخت کیک الیزه شوا دوساپان 4.1 2 صفحۀ 94 وقتی یک نفر میمُرد، سهم او هرچند ناچیز، برای دیگران به معنی غذای بیشتر بود و آنها در سکوت از مرگ یکدیگر شادی میکردند. گرسنگی، انسان را پلید، و پستترین غرایزش را آشکار میکرد. 0 3