بریده کتابهای گفتار در بندگی خودخواسته پارمیدا 1402/10/28 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 61 هر که شهروندان ونیز را نیک بنگرد، یک گروه آدمی که چنان آزادانه میزیند که بدمنِشترینشان هم نمیخواهد شاه دیگران شود، مردمی که چنان زاده و پرورده شدهاند که هیچکدام از ایشان در پی برتری بر دیگران برنمیآید جز برای اینکه بخواهد در نگاهداری و پاسداری از آزادی گوی از همگنان خود ببرد و در این کار بهتر و سنجیده تر از دیگران بیندیشد و بکوشد، مردمی که از گهواره چنان ساخته و پرداخته شدهاند که تمام خوشیهای دیگر زمین را هم در ازای وانهادن سر سوزنی از آزادگیشان نمیستانند، باری، هر که چنین مردمی را ببیند و سپس ایشان را ترک کند و کمی دورتر به تماشای مردمان در مملکت آنکه سلطان بزرگ مینامیمش بنشیند، مردمانی که گویی برای بندگی آن ارباب به دنیا آمدهاند و خود نیز جز این نمیخواهند و برای حفظ سلطهی او از زندگی خویش هم دست میشویند، آیا آنکه هر دو ملت را دیده است میتواند بپذیرد که این یکیها و آن یکیها سرشت و نهاد یکسانی دارند یا اینکه میپندارد که از شهر آدمیان بیرون آمده و به باغ وحش رسیده است؟ 0 15 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 47 سنجیده نیست که بخواهم مردم را تکان دهم زیرا دیری است که از هوش رفتند و همین که دیگر از درد خودآگاه نیستند نشان میدهد که بیماریشان کشنده است . پس بیایید کند و کاو کنیم و ببینیم آیا میتوان پی برد چگونه این میل کهنه به بندگی چنین ژرف ریشه دوانده است که اکنون دیگر عشق به آزادی چندان هم طبیعی نمینماید . 0 0 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 75 نخستین علت بندگی خودخواسته این است که مردم بنده به دنیا میآیند و بنده هم بار میآیند . اما عادت به بندگی سبب میشود که آدمی زیر سلطه جبار سست نهاد گردد و این سست نهادی خود علت دیگر بندگی آدمیان است . 2 1 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 37 دو تن اگر ، سه تن اگر ، ۴چهار تن اگر در برابر یک تن به پایداری برنخیزند ، شگفت آور است ولی هنوز باورکردنی است . شاید بتوان گفت و باید هم گفت که جگر این کار را ندارند . اما اگر صد تن ، اگر هزار تن آن یک تن را تاب بیاورند ، آیا دیگر نباید گفت که نمیخواهند با او در افتند و نه اینکه تنها دل آن را ندارند ؟ آیا نباید گفت که این دیگر بزدلی نیست بلکه بیدردی و بیرگی است ؟ اکنون که میبینیم نه تنها صد تن ، نه تنها هزار تن بلکه صد کشور ، هزار شهر ، کرور کرور آدم هم بر آن یک تن نمیشورند ، بر آن یک تنی که برترین کردار او با مردم همان رذالت به بندگی و بندگی کشیدنشان است چه بگویم؟ این را چگونه بنامیم ؟ 0 2 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 43 جباران نیز هرچه بیشتر به تاراج میبرند بیشتر به طمع میافتند ، هرچه بیشتر ویرانی بار میآورند بیشتر میتازند ، هرچه بیشتر خدمتشان میکنیم به همان اندازه بر قدرتشان میافزاییم ، پس میشتابند تا همه چیز را نیست و نابود کنند ، اما اگر دیگر در برابر ایشان سر فرود نیاوریم ، اگر دیگر فرمانشان را نبریم ، بدون آنکه به نبردشان بخوانیم یا تیغ بر ایشان بکشیم ، جباران نیز نزار میمانند و از نفس میافتند . 0 0 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 42 بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن ، خود مردمند که آزادگی را پس میزنند و بندگی پیشه میکنند . مردم خود به این ذلت تن میدهند و در طلب آن هم میدوند . اگر بازیافتن آزادی گران تمام میشد کسی را به این کار بر نمی انگیختم . هرچند که چه چیزی میتواند برای آدمی گرانقدرتر از این باشد که حق طبیعی خود را بازیابد و چنین بگوییم،از حیوان دوباره انسان شود ؟ 0 0
بریده کتابهای گفتار در بندگی خودخواسته پارمیدا 1402/10/28 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 61 هر که شهروندان ونیز را نیک بنگرد، یک گروه آدمی که چنان آزادانه میزیند که بدمنِشترینشان هم نمیخواهد شاه دیگران شود، مردمی که چنان زاده و پرورده شدهاند که هیچکدام از ایشان در پی برتری بر دیگران برنمیآید جز برای اینکه بخواهد در نگاهداری و پاسداری از آزادی گوی از همگنان خود ببرد و در این کار بهتر و سنجیده تر از دیگران بیندیشد و بکوشد، مردمی که از گهواره چنان ساخته و پرداخته شدهاند که تمام خوشیهای دیگر زمین را هم در ازای وانهادن سر سوزنی از آزادگیشان نمیستانند، باری، هر که چنین مردمی را ببیند و سپس ایشان را ترک کند و کمی دورتر به تماشای مردمان در مملکت آنکه سلطان بزرگ مینامیمش بنشیند، مردمانی که گویی برای بندگی آن ارباب به دنیا آمدهاند و خود نیز جز این نمیخواهند و برای حفظ سلطهی او از زندگی خویش هم دست میشویند، آیا آنکه هر دو ملت را دیده است میتواند بپذیرد که این یکیها و آن یکیها سرشت و نهاد یکسانی دارند یا اینکه میپندارد که از شهر آدمیان بیرون آمده و به باغ وحش رسیده است؟ 0 15 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 47 سنجیده نیست که بخواهم مردم را تکان دهم زیرا دیری است که از هوش رفتند و همین که دیگر از درد خودآگاه نیستند نشان میدهد که بیماریشان کشنده است . پس بیایید کند و کاو کنیم و ببینیم آیا میتوان پی برد چگونه این میل کهنه به بندگی چنین ژرف ریشه دوانده است که اکنون دیگر عشق به آزادی چندان هم طبیعی نمینماید . 0 0 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 75 نخستین علت بندگی خودخواسته این است که مردم بنده به دنیا میآیند و بنده هم بار میآیند . اما عادت به بندگی سبب میشود که آدمی زیر سلطه جبار سست نهاد گردد و این سست نهادی خود علت دیگر بندگی آدمیان است . 2 1 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 37 دو تن اگر ، سه تن اگر ، ۴چهار تن اگر در برابر یک تن به پایداری برنخیزند ، شگفت آور است ولی هنوز باورکردنی است . شاید بتوان گفت و باید هم گفت که جگر این کار را ندارند . اما اگر صد تن ، اگر هزار تن آن یک تن را تاب بیاورند ، آیا دیگر نباید گفت که نمیخواهند با او در افتند و نه اینکه تنها دل آن را ندارند ؟ آیا نباید گفت که این دیگر بزدلی نیست بلکه بیدردی و بیرگی است ؟ اکنون که میبینیم نه تنها صد تن ، نه تنها هزار تن بلکه صد کشور ، هزار شهر ، کرور کرور آدم هم بر آن یک تن نمیشورند ، بر آن یک تنی که برترین کردار او با مردم همان رذالت به بندگی و بندگی کشیدنشان است چه بگویم؟ این را چگونه بنامیم ؟ 0 2 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 43 جباران نیز هرچه بیشتر به تاراج میبرند بیشتر به طمع میافتند ، هرچه بیشتر ویرانی بار میآورند بیشتر میتازند ، هرچه بیشتر خدمتشان میکنیم به همان اندازه بر قدرتشان میافزاییم ، پس میشتابند تا همه چیز را نیست و نابود کنند ، اما اگر دیگر در برابر ایشان سر فرود نیاوریم ، اگر دیگر فرمانشان را نبریم ، بدون آنکه به نبردشان بخوانیم یا تیغ بر ایشان بکشیم ، جباران نیز نزار میمانند و از نفس میافتند . 0 0 hanieh 1403/5/23 گفتار در بندگی خودخواسته اتین دو لابوئسی 3.7 4 صفحۀ 42 بر سر دوراهی میان بنده ماندن و آزاد زیستن ، خود مردمند که آزادگی را پس میزنند و بندگی پیشه میکنند . مردم خود به این ذلت تن میدهند و در طلب آن هم میدوند . اگر بازیافتن آزادی گران تمام میشد کسی را به این کار بر نمی انگیختم . هرچند که چه چیزی میتواند برای آدمی گرانقدرتر از این باشد که حق طبیعی خود را بازیابد و چنین بگوییم،از حیوان دوباره انسان شود ؟ 0 0