بریده کتابهای مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) روشنا 1402/6/11 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 120 بله دوستان، ما انسانهای خوشبختی بودیم که توانستیم بشینیم پای تلویزیون و «ال کلاسیکو»یی را ببینیم که یکطرفش لیونل مسی بود و یکطرفش کریس رونالدو. هزار الکلاسیکوی دیگر هم بیاید، این ترکیب طلایی تکرار نخواهد شد. حالا از مارادونا چیزی نمیگویم که دلتان بیشتر آب نشود. ما ساکنان قرنی بودیم که دلمان برای پرین میسوخت، با دستمال قدرت داداش کایکو حس غرور پیدا میکردیم، موقع گلکوچیک با توپ دولایه تقسیم نقش میکردیم و همیشه خدا سر اینکه چه کسی سوباسا باشد، با هم دعوا میکردیم. ما شانس این را داشتیم که غروب جمعه قصههای مجید را ببینیم و بعد هم غمباد بگیریم که جمعه دارد تمام میشود و صبح فردا باید برویم مدرسه. ما رکورددار سادهترین دلخوشیهای تاریخ هستیم. 0 6 روشنا 1402/6/11 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 120 ما نسلی بودیم که یک روز زبان کشیدیم روی نوار سیریش پاکت نامه و انداختیم داخل صندوق پست و هی منتظر شدیم تا آن چند خط ناقابل، برود چند کیلومتر آن طرفتر، جواب بگیرد و برگردد، ولی چند سال بعدش رفتیم توی واتساپ و چهار نفری تماس تصویری کنفرانسی گرفتیم و قاهقاه خندیدیم. برای شما عجیب نیست؟ پ.ن: من خیلی نامه رو درک نکردم اما تو بچگی هنوز یه کوچولو حال و هواش بود 🫠 0 7 روشنا 1402/6/21 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 178 عید به طور کلی یک بوی مخصوص دارد که اولینش مربوط به هواست. حتی اگر مثل بنده به هوای بهار حساسیت داشته باشد و خوشتان نیاید باز هم نمیتوانید منکر بوی مخصوص آن بشوید. خصوصاً اگر باران دانهدرشت بهاری هم بیاید. هوای بهار یک جوری است که باعث گسلهای عمیق در روح و روان میشود و آدم احساس میکند پوستش میخواهد بشکافد. خب این به نظر بنده حال خوشایندی نیست و شبیه جنون فیزیکی است ولی مثکه رویش جوانه ناگزیر است. تعجبی نیست که با باد بهار درخت و خاک و بذر و همهچی پوست پاره میکنند و سبز میشوند و میخواهند آدم را بخورند. بوی دوم ترکیبی از بوی شویندهها، گرد و خاک نمخورده دیوارها و پردههاست. کلاً هضم اتمسفر عید نوروز برای انسان زیادی سنگین است و شاید به همین خاطر ما در این موسم یک نشست چاردهپانزده روزه داریم. اگر دو هفته ساکن نبودیم یکهو یک درختی چیزی از تویمان سبز میشد. 2 6 روشنا 1402/6/8 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 82 همین حالا که دارم این جستار را مینویسم دارم به سال آینده و قرن جدید فکر میکنم و کدوها را با سیم ظرفشویی میسابم. اگر سال قبل میگفتی محالترین تصویری که به ذهنت میرسد چیست، میگفتم شستن کدو با سیم ظرفشویی. یاد دوران کرونا بخیر 😬 انشاءالله از این به بعد پر از سلامتی باشه D: 0 6 روشنا 1402/6/1 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 38 شاید ندانید. در دهه شصت که اینترنت نبود، کتابچه راهنمای شماره تلفن نبود، دفترچه تلفنها هی گم میشدند و فک و فامیل و دوستان هی محل سکونت و شمارهشان را عوض میکردند، روزی ده بیست بار مجبور بودیم زنگ بزنیم ۱۱۸ اسم و فامیل مرد خانواده گمشده و مکان حدودی زندگیشان را بدهیم تا شماره را پیدا کنیم. در هشتاد درصد موارد گمشده پیدا نمیشد تا خودش زنگ بزند. 0 9
بریده کتابهای مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) روشنا 1402/6/11 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 120 بله دوستان، ما انسانهای خوشبختی بودیم که توانستیم بشینیم پای تلویزیون و «ال کلاسیکو»یی را ببینیم که یکطرفش لیونل مسی بود و یکطرفش کریس رونالدو. هزار الکلاسیکوی دیگر هم بیاید، این ترکیب طلایی تکرار نخواهد شد. حالا از مارادونا چیزی نمیگویم که دلتان بیشتر آب نشود. ما ساکنان قرنی بودیم که دلمان برای پرین میسوخت، با دستمال قدرت داداش کایکو حس غرور پیدا میکردیم، موقع گلکوچیک با توپ دولایه تقسیم نقش میکردیم و همیشه خدا سر اینکه چه کسی سوباسا باشد، با هم دعوا میکردیم. ما شانس این را داشتیم که غروب جمعه قصههای مجید را ببینیم و بعد هم غمباد بگیریم که جمعه دارد تمام میشود و صبح فردا باید برویم مدرسه. ما رکورددار سادهترین دلخوشیهای تاریخ هستیم. 0 6 روشنا 1402/6/11 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 120 ما نسلی بودیم که یک روز زبان کشیدیم روی نوار سیریش پاکت نامه و انداختیم داخل صندوق پست و هی منتظر شدیم تا آن چند خط ناقابل، برود چند کیلومتر آن طرفتر، جواب بگیرد و برگردد، ولی چند سال بعدش رفتیم توی واتساپ و چهار نفری تماس تصویری کنفرانسی گرفتیم و قاهقاه خندیدیم. برای شما عجیب نیست؟ پ.ن: من خیلی نامه رو درک نکردم اما تو بچگی هنوز یه کوچولو حال و هواش بود 🫠 0 7 روشنا 1402/6/21 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 178 عید به طور کلی یک بوی مخصوص دارد که اولینش مربوط به هواست. حتی اگر مثل بنده به هوای بهار حساسیت داشته باشد و خوشتان نیاید باز هم نمیتوانید منکر بوی مخصوص آن بشوید. خصوصاً اگر باران دانهدرشت بهاری هم بیاید. هوای بهار یک جوری است که باعث گسلهای عمیق در روح و روان میشود و آدم احساس میکند پوستش میخواهد بشکافد. خب این به نظر بنده حال خوشایندی نیست و شبیه جنون فیزیکی است ولی مثکه رویش جوانه ناگزیر است. تعجبی نیست که با باد بهار درخت و خاک و بذر و همهچی پوست پاره میکنند و سبز میشوند و میخواهند آدم را بخورند. بوی دوم ترکیبی از بوی شویندهها، گرد و خاک نمخورده دیوارها و پردههاست. کلاً هضم اتمسفر عید نوروز برای انسان زیادی سنگین است و شاید به همین خاطر ما در این موسم یک نشست چاردهپانزده روزه داریم. اگر دو هفته ساکن نبودیم یکهو یک درختی چیزی از تویمان سبز میشد. 2 6 روشنا 1402/6/8 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 82 همین حالا که دارم این جستار را مینویسم دارم به سال آینده و قرن جدید فکر میکنم و کدوها را با سیم ظرفشویی میسابم. اگر سال قبل میگفتی محالترین تصویری که به ذهنت میرسد چیست، میگفتم شستن کدو با سیم ظرفشویی. یاد دوران کرونا بخیر 😬 انشاءالله از این به بعد پر از سلامتی باشه D: 0 6 روشنا 1402/6/1 مجله سه نقطه (21: اسفند 1399-فروردین 1400) هیأت تحریریه مجله سه نقطه 4.0 1 صفحۀ 38 شاید ندانید. در دهه شصت که اینترنت نبود، کتابچه راهنمای شماره تلفن نبود، دفترچه تلفنها هی گم میشدند و فک و فامیل و دوستان هی محل سکونت و شمارهشان را عوض میکردند، روزی ده بیست بار مجبور بودیم زنگ بزنیم ۱۱۸ اسم و فامیل مرد خانواده گمشده و مکان حدودی زندگیشان را بدهیم تا شماره را پیدا کنیم. در هشتاد درصد موارد گمشده پیدا نمیشد تا خودش زنگ بزند. 0 9