بریده‌های کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده

هری. از اخرین باری که زخمت درد گرفته چقدر گذشته؟ هری رویش را به سمت جینی بر می گرداند، قیافه اش گویای همه چیز است. بیست ودوسال.

آلبوس:فقط دلم نمیخواست شما بابام باشین _راستش منم خیلی وقت ها دلم میخواست تو پسرم نبودی

باید اون رو همونطوری که هست ببینی هری.باید ببینی چیه که عذابش میده.

رون (به هرماینی): تو‌ که هیچوقت محبوبیت چندانی نداشتی، درست نمیگم؟

-خیلی لطیف بیانش کردی، پدر مادر تو مرگ خوارن! -بابام بود... ولی مامانم نبود.

منم بعضی وقتا آرزو می کنم کاش تو پسرم نبودی.

جینی:جیمز!میشه لطفا بیخیال موهات بشی و اون اتاق کوفتیتو یکم تمیز کنی؟ جیمز:چطوری بیخیال بشم؟صورتی شده!مجبورم از شنل نامرییم استفاده کنم. جیمز نزدیک در می آید.موهای او صورتی رنگ است.💗

« هرکاری که داری میکنی، فقط مواظی خودت باش که صحیح و سالم بمونی. طاقت ندارم تو رو هم از دست بدم.» -دراکو مالفوی

"دراکو مالفوی بودن،تنهایی وصف ناپذیری رو ایجاد میکنه"

"دراکو مالفوی بودن،تنهایی وصف ناپذیری رو ایجاد میکنه."

اونایی که دوستشون داریم هرگز به راستی ما رو ترک نمی کنن، هری. چیزهایی هست که دست مرگ بهشون نمیرسه. نقاشی.. خاطره.. وعشق.

هرماینی:اینکه چیزی نیست.رز نگران این بود که سال اول رکورد کوییدیچو میتونه بشکنه یا سال دوم و اینکه چقدر سریع تر از موعد میتونه توی امتحانات سمج شرکت کنه.

آلبوس:ولی من به دوست هایی مثل رون و هرمیون نیازی ندارم. خودم یه دوست دارم، میدونم که ازش خوشتون نمیاد ولی همون کسیه که من میخوام.

دامبلدور : هری تو این دنیای شلم شوربای عاطفی هیچ پاسخ قطعی وجود نداره. کمال دور از دسترس نوع بشره، دور از دسترس جادو هم هست : آگاهی از اینکه درد و رنج دوباره به سراغت می آد‌‌. با کسایی که دوست‌شون داری، صادق باش، درد و رنج‌تو نشون‌شون بده. رنج کشیدن به اندازه‌ی نفس کشیدن برای انسان طبیعیه.

دامبلدور: اونایی که دوست‌شون داریم هرگز به راستی ما رو ترک نمیکنن ، هری. چیز هایی هست که دست مرگ بهشون نمیرسه. نقاشی ...و خاطره ... و عشق . هری : منم دوستت دارم دامبلدور. دامبلدور: میدونم.

دامبلدور: ...ما نمی تونیم جوون‌ها رو از خطر محافظت کنیم. رنج و درد به سراغ‌شون خواهد اومد و باید هم بیاد. هری: پس من فقط باید وایسم و نگاه کنم؟ دامبلدور: نه، تو باید یادش بدی چطوری با زندگی مواجه بشه.

رون:شاید کابوس های توهم به خاطر نگرانیت درمورد آلبوس باشه، و درد گرفتن زخمت هم احتمالا به خاطر اینه که داری پیر میشی. هری:دارم پیر میشم؟دستت درد نکنه رفیق :)

«حقیقت هم زیباست و هم وحشتناکه و برای همین وقتی آدم باهاش سروکار داره باید خیلی احتیاط کنه.»