بریدههای کتاب این دست بی صدا ریحانه ضمیری 1404/4/13 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 31 بِکش بِکش لبِ سرکِش دوباره را به دوباره! مرا بُکش به اشاره! که در مصاف تو باید لباسِ رزم درآورد لباسِ بزن به تن کرد 0 3 ریحانه ضمیری 1404/4/13 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 23 مرگ بی فوتِ وقت زن است مهربان و بی منطق 3 14 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 15 خوش به حال من که با خودم هر چه بیشتر پریدهام حظِ بیشتر کشیدهام همچنان که روزگار من هر چه تلخ و تلختر شدهست دلپذیرتر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 15 خوش به حال من که دست و رو با خیال من نَشُسته است از کنار آبهای من عابری اگر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 16 شرحِ شرحه شرحه بودن است آنچه بر بشر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 24 عزیز من! تو چه میدانی کدام غربت طولانی مرا به حال سکوت انداخت! 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 32 و آن شکوفه که پژمرد خرابِ میوه شدن بود... 0 2 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 44 دیوانهای به خود میگفت: زنجیرهای عالم را از پای عقل وا کردم زنجیرها به او گفتند: هرگز تو را گریزی نیست از رنجهای انسانی... 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 48 بله این پنج ــ پنجِ وارونه ــ از حساب و کتاب بیزار است 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 61 این عمر ـ این بیهیچمعنا ـ این چیز بیتعریف ـ این عمر ـ زندان بیدیوار ما بود... 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 66 از تو باران شدم، شدید شدم چه شدیدی!! چنان که تا امروز نتوانستهام مهار شوم 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 76 کوهی از بیقراریام یک سو سوی دیگرْ محال بودن او و محالاتِ دیگرش سویی و خیالات من به دیگر سو؛ پس شتابان چهار تکه شدم و شتابان به چار سو رفتم 0 1 saeede 1404/6/20 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 88 علاج دلتنگی زیارت است و غم است و ناامید شدن؛ جهان مگر با غم به ناامید شدن امیدوار شود 0 0 saeede 1404/6/20 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 89 با باد میگویم: دل از وزیدن مرد و باد میگوید: دل است و خواهد مرد چه در سکون باشد چه رهسپار شود 0 0 |فاطمه_کریمی| 1404/4/2 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 37 از خوابها به دودشدنها از دودها به اشکشدنها از اشکها به رودشدنها از رودها به خوابشدنها... اینگونه در مهاجرتم من از دیگری به دیگرِ دیگر 0 2 سعید مالکی 1404/3/1 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 20 ازین دوندگی آخر چه میرسد به جماعت جز آخوری و طنابی؟ 0 5 سعید مالکی 1404/3/10 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 24 عزیز من! تو چه میدانی چرا فراریام از شادی! 0 2
بریدههای کتاب این دست بی صدا ریحانه ضمیری 1404/4/13 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 31 بِکش بِکش لبِ سرکِش دوباره را به دوباره! مرا بُکش به اشاره! که در مصاف تو باید لباسِ رزم درآورد لباسِ بزن به تن کرد 0 3 ریحانه ضمیری 1404/4/13 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 23 مرگ بی فوتِ وقت زن است مهربان و بی منطق 3 14 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 15 خوش به حال من که با خودم هر چه بیشتر پریدهام حظِ بیشتر کشیدهام همچنان که روزگار من هر چه تلخ و تلختر شدهست دلپذیرتر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 15 خوش به حال من که دست و رو با خیال من نَشُسته است از کنار آبهای من عابری اگر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 16 شرحِ شرحه شرحه بودن است آنچه بر بشر گذشته است... 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 24 عزیز من! تو چه میدانی کدام غربت طولانی مرا به حال سکوت انداخت! 0 0 saeede 1404/5/24 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 32 و آن شکوفه که پژمرد خرابِ میوه شدن بود... 0 2 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 44 دیوانهای به خود میگفت: زنجیرهای عالم را از پای عقل وا کردم زنجیرها به او گفتند: هرگز تو را گریزی نیست از رنجهای انسانی... 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 48 بله این پنج ــ پنجِ وارونه ــ از حساب و کتاب بیزار است 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 61 این عمر ـ این بیهیچمعنا ـ این چیز بیتعریف ـ این عمر ـ زندان بیدیوار ما بود... 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 66 از تو باران شدم، شدید شدم چه شدیدی!! چنان که تا امروز نتوانستهام مهار شوم 0 1 saeede 1404/6/16 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 76 کوهی از بیقراریام یک سو سوی دیگرْ محال بودن او و محالاتِ دیگرش سویی و خیالات من به دیگر سو؛ پس شتابان چهار تکه شدم و شتابان به چار سو رفتم 0 1 saeede 1404/6/20 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 88 علاج دلتنگی زیارت است و غم است و ناامید شدن؛ جهان مگر با غم به ناامید شدن امیدوار شود 0 0 saeede 1404/6/20 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 89 با باد میگویم: دل از وزیدن مرد و باد میگوید: دل است و خواهد مرد چه در سکون باشد چه رهسپار شود 0 0 |فاطمه_کریمی| 1404/4/2 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 37 از خوابها به دودشدنها از دودها به اشکشدنها از اشکها به رودشدنها از رودها به خوابشدنها... اینگونه در مهاجرتم من از دیگری به دیگرِ دیگر 0 2 سعید مالکی 1404/3/1 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 20 ازین دوندگی آخر چه میرسد به جماعت جز آخوری و طنابی؟ 0 5 سعید مالکی 1404/3/10 این دست بی صدا حسین صفا 4.0 4 صفحۀ 24 عزیز من! تو چه میدانی چرا فراریام از شادی! 0 2