بریدههای کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ Aynaz 🌊 دیروز هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 2 درسته! این اتفاقات توی ذهن تو میافته، اما چه دلیلی وجود داره که واقعی بودنش رو انکار کنی؟🤫 0 0 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 594 هری گفت: "یه چیز دیگه هم بهم بگین. اینجا واقعیه؟ یا همش توی ذهن خودم بود؟" دامبلدور به او لبخند زد و صدایش بلند و رسا در گوش هری پیچید، هرچند مه نورانی دوباره فرو می افتاد و او را در خو محو می کرد. "معلومه که توی ذهن خودت بود هری، ولی چرا نبای واقعی باشه؟" 0 7 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 593 دامبلدور: برای رفتگان دلسوزی نکن هری. برای زنده ها و بیش ار همه برای اون هایی که بدون عشق زندگی می کنن دلسوزی کن. 0 7 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 609 هری گفت: "این آخرین فرصته. تنها چیزی که برات مونده... من دیده ام که اگه این کار رو نکنی به چی تبدیل میشی... مرد باش... سعی کن... سعی کن کمی احساس پشیمونی کنی..." 0 3 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 621 هری گفت: "البوس سوروس، ما اسم دو نفر از مدیر های هاگوارتزرو روی تو گذاشتیم. یکی از اون ها اسلیدرینی و احتمالا شجاع ترین مردی بود که من در عمرم شناختم." 0 1
بریدههای کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ Aynaz 🌊 دیروز هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 2 درسته! این اتفاقات توی ذهن تو میافته، اما چه دلیلی وجود داره که واقعی بودنش رو انکار کنی؟🤫 0 0 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 594 هری گفت: "یه چیز دیگه هم بهم بگین. اینجا واقعیه؟ یا همش توی ذهن خودم بود؟" دامبلدور به او لبخند زد و صدایش بلند و رسا در گوش هری پیچید، هرچند مه نورانی دوباره فرو می افتاد و او را در خو محو می کرد. "معلومه که توی ذهن خودت بود هری، ولی چرا نبای واقعی باشه؟" 0 7 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 593 دامبلدور: برای رفتگان دلسوزی نکن هری. برای زنده ها و بیش ار همه برای اون هایی که بدون عشق زندگی می کنن دلسوزی کن. 0 7 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 609 هری گفت: "این آخرین فرصته. تنها چیزی که برات مونده... من دیده ام که اگه این کار رو نکنی به چی تبدیل میشی... مرد باش... سعی کن... سعی کن کمی احساس پشیمونی کنی..." 0 3 زینب حدایان :) 1403/11/20 هری پاتر و یادگاران مرگ جلد 7 جی. کی. رولینگ 4.6 15 صفحۀ 621 هری گفت: "البوس سوروس، ما اسم دو نفر از مدیر های هاگوارتزرو روی تو گذاشتیم. یکی از اون ها اسلیدرینی و احتمالا شجاع ترین مردی بود که من در عمرم شناختم." 0 1