بریدههای کتاب گزیده شعر سیدعلی میرافضلی آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 34 آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 36 اندکی دیوانگی بد نیست کفش هایت را بکَن در برف دست هایت را بزن در ابر درخیابان،چشم هایت را به زیبایی دربیابان،گوش هایت را به خاموشی گاه گاهی درزمستان گوشه ی ابر را برای باد خیره شو درحالت قندیل ها گاهی ماه را از شاخه ها آزاد ذهن را از حرف ها خالی گوشی ات را گاه روی میز جا بگذار باخودت بنشین از خودت بشنو در خودت گاهی تکلم کن روح بی تاب تر از قبل عشق را پرشورتر از پیش اندکی دیوانه تر بد نیست! 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 151 بدرود را نگفته برای سلام تو از اولین دقیقه دلم تنگ می شود. 0 3 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 153 آدمی از همان روزِ آغاز آرزوهایش جوش خورده ست باطعمِ((ای کاش)). 0 2 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 155 پشتِ هر برگی ،بارانی هست پشتِ هر پنچره ای،خورشیدی پشتِ هرآینه،چشمی نگران که به جز عشق،کلامی ننویسی هرگز. 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 156 دمپایی ها! از کودکی ام چه قدر راه آمده اید؟ 0 1
بریدههای کتاب گزیده شعر سیدعلی میرافضلی آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 34 آقا اجازه! یک تکه از دریا برایم می فرستی؟ این جا کویر است از باغ آن جا برگِ سبزی مرحمت کن این دور وبر خیلی فقیر است باران گذارش این طرف ها کم می افتد باید هلش داد امروز-لطفا یادتان باشد که فردا دیرِ دیر است اقا اجازه؟ یک شال گردن می فرستی؟ هر چهار فصل من زمستان است آقا این استوایی را که می گویند آیا می شود پیراهنش کرد؟ این جا درختی می شناسم من که عریان است آقا اقا اجازه؟ می شود از پشتِ آن کرسی از زیر آن عینک-که خیلی هم قشنگ است- احوال این گنجشک ها راهم بپرسی؟ آقا اجازه؟ ما سردمان است باحرف های تازه امشب گرممان کن 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 36 اندکی دیوانگی بد نیست کفش هایت را بکَن در برف دست هایت را بزن در ابر درخیابان،چشم هایت را به زیبایی دربیابان،گوش هایت را به خاموشی گاه گاهی درزمستان گوشه ی ابر را برای باد خیره شو درحالت قندیل ها گاهی ماه را از شاخه ها آزاد ذهن را از حرف ها خالی گوشی ات را گاه روی میز جا بگذار باخودت بنشین از خودت بشنو در خودت گاهی تکلم کن روح بی تاب تر از قبل عشق را پرشورتر از پیش اندکی دیوانه تر بد نیست! 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 151 بدرود را نگفته برای سلام تو از اولین دقیقه دلم تنگ می شود. 0 3 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 153 آدمی از همان روزِ آغاز آرزوهایش جوش خورده ست باطعمِ((ای کاش)). 0 2 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 155 پشتِ هر برگی ،بارانی هست پشتِ هر پنچره ای،خورشیدی پشتِ هرآینه،چشمی نگران که به جز عشق،کلامی ننویسی هرگز. 0 1 آترینا ضیائی 1404/5/28 گزیده شعر سیدعلی میرافضلی فاطمه سالاروند 3.3 0 صفحۀ 156 دمپایی ها! از کودکی ام چه قدر راه آمده اید؟ 0 1