بریدههای کتاب کرنشاو و پاستیل های بنفش 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:16 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 6 حقایق یک سروگردن بالاتر از داستان ها هستند. داستان ها را نه میتوان دید و نه می توان لمس و اندازهگیری کرد. 0 21 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:19 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 18 مسئول کتابخانه ما می گوید، هیچوقت نمی توانید کتاب را از روی جلدش قضاوت کنید. من هم باید بگویم که این نظریه در مورد محله ها نیز صدق میکند، شما نمی توانید محله را از روی قوهایش قضاوت کنید. 0 1 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:24 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 33 به عقیده من، آدمها یکشبه دربهدر و آواره نمیشوند. مادرم یکبار به من گفت که مشکلات مالی کمکم خِر آدم را می چسبند. او گفت که این موضوع درست شبیه به سرماخوردگی است؛ اول قلقلکی در گلو حس میکنی و سردرد به سراغت می آید و بعد هم به سرفه کردن میافتی. سپس یکدفعه به خودت میآیی و میبینی، یک خَروار دستمالکاغذی دور تختت را گرفته و ریههایت بالا می آید. 0 2 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:25 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 35 تو میتونی از دست کسی خیلی کفری بشی ولی در عین حال با تمام وجود دوستش داشته باشی. 0 1 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:26 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 74 زندگی همیشه عادلانه نیست جکسون! 0 2 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:29 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 76 دوستهای خیالی مثل کتابن. ما رو می نویسن، ازمون لذت میبرن. گوشه ورقهامون تا می خوره، کاغذهامون مچاله میشه، بعدش هم بستهبندی میشیم و یه گوشه می مونیم تا زمانی که دوباره بهمون احتیاج پیدا کنن. 0 1
بریدههای کتاب کرنشاو و پاستیل های بنفش 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:16 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 6 حقایق یک سروگردن بالاتر از داستان ها هستند. داستان ها را نه میتوان دید و نه می توان لمس و اندازهگیری کرد. 0 21 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:19 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 18 مسئول کتابخانه ما می گوید، هیچوقت نمی توانید کتاب را از روی جلدش قضاوت کنید. من هم باید بگویم که این نظریه در مورد محله ها نیز صدق میکند، شما نمی توانید محله را از روی قوهایش قضاوت کنید. 0 1 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:24 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 33 به عقیده من، آدمها یکشبه دربهدر و آواره نمیشوند. مادرم یکبار به من گفت که مشکلات مالی کمکم خِر آدم را می چسبند. او گفت که این موضوع درست شبیه به سرماخوردگی است؛ اول قلقلکی در گلو حس میکنی و سردرد به سراغت می آید و بعد هم به سرفه کردن میافتی. سپس یکدفعه به خودت میآیی و میبینی، یک خَروار دستمالکاغذی دور تختت را گرفته و ریههایت بالا می آید. 0 2 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:25 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 35 تو میتونی از دست کسی خیلی کفری بشی ولی در عین حال با تمام وجود دوستش داشته باشی. 0 1 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:26 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 74 زندگی همیشه عادلانه نیست جکسون! 0 2 𝙃𝘼𝙈𝙄𝘿 1404/7/6 - 01:29 کرنشاو و پاستیل های بنفش کاترین اپلگیت 3.5 2 صفحۀ 76 دوستهای خیالی مثل کتابن. ما رو می نویسن، ازمون لذت میبرن. گوشه ورقهامون تا می خوره، کاغذهامون مچاله میشه، بعدش هم بستهبندی میشیم و یه گوشه می مونیم تا زمانی که دوباره بهمون احتیاج پیدا کنن. 0 1